حديث اند كه صرفاً با تعابيري متفاوت از راويان مختلف نقل شده اند. إسناد آن از اين قرار است: پيامبر ابوسعيد الخدري عطاء بن يسار، زيد بن أسلم و پيامبر أبو هريرة، عطاء بن يسار، زيد بن أسلم.
بدين ترتيب كساني كه جوان ترين راوي مشترک خوانده شده اند، جوان ترين راوي مشترک در نسلدوم شده اند (در اصطلاح شناسي يُنبُل «حلقههاي مشترک فرعي» خوانده شده) جوان ترين راوي مشترکواقعي عبارت است از زيد بن أسلَم (م 136ق)، ۱ فقيه مدني كه مشهور است ـ و مورد مناقشه است ـ كه رأيخود را در تفاسير قرآني بيان ميكند. ۲ دو حديث نبوي باقي مانده يعني شمارههاي الف ـ 1 ـ 2 ـ 3ـ و الف ـ 4 به تبع در مدينه و حدوداً اواسط قرن دوم هجري (هشتم ميلادي) منتشر شده اند. يكي از اين احاديث ـ كه علاوه بر «انتشار» رواياتي نسبتاً متفاوت و به صورت گسترده اي در آنجا انتشار يافته است. ۳
دومين مشكل مخالفت با فرمان حاكم اموي به تدوين رسمي حديث، اين بود كه بر نقل و روايت شفاهي (و از طريقه حافظه)، به ويژه در مراكز علمي عراق تأكيد مي شود. در مباحث گذشته، نمونههايي از منتقدان بصري حديث ياد كرديم كه به اين ديدگاه پاي بند بودند و نيز از مُصنّفان بصري و كوفي سخن گفتيم كه مجموعه هاي خود را بدون «نوشته / كتاب» قرائت ميكردند. اكنون با ارائه نمونه هايي بيشتر، نشان مي دهيم عالمان متقدم اسلامي خود موضوع از بر كردن حديث را به راويان شهرهاي عراق ارتباط مي دادند.
احمد بن حنبل حفظ و نقل احاديث تنها به كمک حافظه را مذهب بصريان دانسته است. ۴ او گزارش ميكند چگونه ابن عُلَيَّد (م 192ق)، ۵ محد و متكلم بصري [233 ] از حديث نبوي به نفع كتابت حديث به خشم آمده است: حديث مورد اشاره وي، مكي و منقول از عمرو بن شعيب است. ۶ احمد بن حنبل، قَتادَة بن دِعامَة (م 118ق) ۷ عالم نابينايي را كه خود بصري است، اين گونه توصيف كرده: «او از مردم بصره حافظه اي بهتر دارد» (أحفَظ مِن أهلِ البَصرةِ). ۸ و باز همين احمد بن حنبل است كه مي گويد وي احاديث را كه عبد الرزّاق از مَعمَر نقل كرده بر احاديث بصريان ترجيح مي دهد (چه بصريان با تكيه بر
1.. GAS، ج ۱، ص ۴۰۵، ۴۰۶.
2.. تهذيب التهذيب، ج ۳، ص ۳۴۱.
3.. اين واقعيت كه ابو بردة، راوي و ناشر يكي از نخستين احاديث صحابه در مخالفت با احاديث مكتوب، خود قاضي بوده و اين نكته كه زيد بن أسلم راوي و ناشرِ حديث مشهور پيامبر در اين باره، از اهل رأي بوده است، همگي موافق و مؤيد آن ديدگاه گلدزيهر است كه مي گويد اهل رأي به طور خاص علاقه داشتند كه حديث صرفاً شفاهي نقل شود.
4.. علل، ص ۵۵؛ تقييد العلم، ص ۷۹.
5.. تهذيب التهذيب، ج ۱، ص ۲۴۱ به بعد، ذيل نام إسماعيل بن إبراهيم بن مِقسَم.
6.. تقييد العلم، ص ۷۴ به بعد.
7.. GAS، ج ۱، ص ۳۱ ـ ۳۳.
8.. تهذيب التهذيب، ج ۸ ، ص ۳۱۸.