خلافت عبّاسى در عصر غیبت صغرا

پرسش :

کدام یک از عباسیان در عصر غیبت صغرا حکومت کردند؟



پاسخ :

در عصر غيبت صغرا، شش تن از خلفاى عبّاسى ، حكومت كرده اند كه دوران برخى ، كوتاه و دوران برخى ، طولانى بوده است .

محمّد بن متوكّل ملقّب به «المعتمد على اللَّه» (۲۵۶-۲۷۹ق)

در باره حكومت معتمد و اتّفاقات عصر او ، پيش تر نكاتى گفته شد. معتمد در امور سياسى و نظامى، دخالتى نداشت و تنها نام خليفه را يدك مى كشيد. فرماندهى سپاه و امور سياسى ، در اختيار برادر و ولى عهد او (ابو العبّاس الموفّق) بود. در دوره طولانى خلافت معتمد عبّاسى ، حوادث سياسى خطرناكى ، حكومت عبّاسى را تهديد نمود كه يكى از آنها ، قيام زنگيان (بردگان سياه پوست) نواحى بصره و خوزستان بود كه رهبرشان خود را از علويان معرّفى مى كرد. اين شورش كه پانزده سال طول كشيد ، خسارات بسيارى به حكومت عبّاسى وارد كرد.[۱]

مشكل ديگر حكومت معتمد ، مدّعيان استقلال سياسى بودند كه در نواحى مختلف سرزمين هاى اسلامى سر بر مى آوردند و از همه مشكل سازتر ، يعقوب ليث صفّار در سيستان ايران بود كه حكومت عبّاسى را تا مرز نابودى پيش برد.[۲]در سال هاى آخر زندگى معتمد ، قرمطيان - كه شاخه اى تندرو از اسماعيليّه بودند - ، فعّاليت خود را در كوفه آغاز و تا مدّت ها حكومت را به خود مشغول كردند.[۳]

معتمد عبّاسى در اثر زياده روى در مى گسارى درگذشت.[۴]دوران حكومت او ، معاصر با دو نايب نخستِ امام دوازدهم(ع) بود . در باره وضعيت شيعيان در اين  دوره ، مطالبى خواهد آمد.

احمد بن موفّق ملقّب به «المعتضد باللَّه» (۲۷۹-۲۸۹ق)

او فرزند ابو العبّاس موفّق، ولى عهد معتمد بود كه در زمان معتمد ، قدرت را در اختيار داشت ؛ ولى يك سال قبل از معتمد ، از دنيا رفت. حكومت او را مى توان اوج قدرت خلافت عبّاسى در غيبت صغرا دانست ؛ چرا كه او با هدف توان بخشى به خلافت و استحكام هيبت آن ، همان شيوه پدرش (ابو العبّاس موفّق) را در جنگ ها و كارهاى ادارى ادامه داد. اقدامات او عليه قرمطيان ، به نتيجه قطعى نرسيد و آنان توانستند در نواحى بحرين و شام نيز نفوذ كنند.[۵]او همچنين درگيرى هايى با خوارج و بازماندگان زنگيان داشت.[۶]

معتضد ، مردى خشن ، جدّى و در برخورد با عاملان حكومتى و مخالفان ، سختگير بود ، چنان كه مسعودى ، نمونه هايى از اعمال سختگيرانه وى را ذكر كرده است.[۷]به گفته او ، معتضد ابتدا نسبت به علويان نيز سختگير بود ؛ ولى پس از ديدارش با امام على(ع) در رؤيا ، ديدگاهش نسبت به آنان تغيير كرد و روش مدارا و مسالمت آميزى را در پيش گرفت و حتّى با علويان زيدى طبرستان ، روابطى دوستانه داشت.[۸]اقدامات او موجب انتظام امور خلافت گرديد و براى مدّتى ، دست درباريان بخصوص تركان ، از دخالت در امور مملكتى كوتاه شد.[۹]

على بن معتضد ملقّب به «المكتفى باللَّه» (۲۸۹-۲۹۵ق)

او در دوران كوتاه حكومتش ، با مخالفان سياسى - يعنى شورشيان محلّى و امارت هاى جدايى طلب - درگيرى هاى بسيار داشت بويژه براى دفع قرامطه در كوفه و عراق ، اموال فراوانى صرف كرد. با اين حال ، كار قرمطيان بالا گرفت. از دوره او ، خلافت عبّاسى مجدّداً دچار ضعف و ناتوانى شد ، با اين تفاوت كه اين بار ، عناصر چيره بر دربار، نه فرماندهان ترك ، بلكه وزيران عرب شيعى و غيرشيعى و نيز زنان حرم بودند.[۱۰]

جعفر بن معتضد ملقّب به «المقتدر باللَّه» (۲۹۵-۳۲۰ق)

مقتدر در سيزده سالگى به خلافت رسيد و طولانى ترين حكومت را در عصر غيبت صغرا داشت ؛ امّا اين مدّت طولانى ، دليل بر اقتدار او نيست ؛ چرا كه او قدرتى در اداره امور نداشت. درباريان ، او را به خوش گذرانى سرگرم كرده و خود ، تصميم گيرنده امور شده بودند. دخالت زنان دربارى در اين دوره ، به اوج رسيد و سپاهيان نيز نافرمانى مى كردند. مقام وزارت ، عرصه رقابت چند خاندان متنفّذ سياسى از جمله بنى فرات - كه شيعه مذهب بودند - گرديد. در انتخاب وزيران و مقامات دربارى ، رشوه دادن و تملّق ، بيشترين تأثير را داشت. انتصاب سيزده نفر به وزارت در دوره خلافت او ، حاكى از ضعف و ناتوانى سياسى دولت در اين دوره است .[۱۱]

در همين دوره ، فاطميان اسماعيلى مذهب در شمال افريقا به قدرت رسيدند و تلاش خود را براى دستيابى به قلمرو عبّاسيان در مصر و سپس عراق با حملات دريايى آغاز كردند.[۱۲]بيست و پنج سال حكومت مقتدر با شورش سپاهيان و قتل وى پايان يافت.[۱۳]دوره حكومت او معاصر با نيابت حسين بن روح نوبختى ، سومين نايب خاصّ امام دوازدهم بود.

احمد بن معتضد ملقّب به «القاهر باللَّه» (۳۲۰-۳۲۲ق)

با وجود نيرومندى و صلابت قاهر ، به سبب بى رحمى اش نسبت به درباريان، بركنار و كور و زندانى شد.[۱۴]

او پس از سيزده سال در جامه گدايان از زندان گريخت و در خرابه اى مرد.

احمد بن مقتدر ملقّب به «خليفة الراضى باللَّه» (۳۲۲-۳۲۹ق)

احمد بن مقتدر ، چون به حكومت رسيد ، براى كوتاه كردن دست درباريان و وزيران ، طرحى جديد ريخت و منصب امير الاُمرايى را ابداع كرد كه بالاترين مقام ادارى در دربار عبّاسى و بعد از خلافت، مقام دوم به شمار مى رفت ؛ امّا اين جايگاه سياسى و ادارى نيز عرصه اى براى رقابت و كشاكش ميان امرا و درباريان گرديد و خواسته خليفه در مهار قدرت درباريان ، نه تنها محقّق نشد ؛ بلكه ضعف بيشتر خليفه را به همراه آورد. درگيرى هاى اميران و سپاهيان و وزيران براى دستيابى به منصب امير الاُمرايى در عصر خليفة الراضى ، به نهايت خود رسيد و در اين ميان ، خليفه عبّاسى براى سامان دادن به اوضاع و ساكت كردن مدّعيان امارت ، به صاحب منصبان مختلف مانند ابن رائق و حمدانى ها و بريدى ها و فرماندهان ترك ، متوسّل مى شد و اختيار و اقتدارى از خود نداشت.

خاندان عبّاسى كه در اين شرايط سياسى ، به نهايتِ ضعف و ناتوانى خود دچار شده بودند، سرانجام با آمدن معز الدوله ديلمى به بغداد و سيطره وى بر اين شهر و تفويض مقام امير الاُمرايى به وى در زمان مستكفى (۳۳۳-۳۳۴ق) ، پس از بيش از يك قرن سلطه ، به حاشيه رانده شدند و كار حكومت يك سره در دست بويهيان قرار گرفت.[۱۵]

[۱]تاريخ الطبرى : ج ۹ ص ۴۷۴ به بعد .

[۲]ر. ك: تاريخ الطبرى : ج ۹ ص ۴۷۶ .

[۳]مروج الذهب: ج ۴ ص ۲۷۰.

[۴]مروج الذهب: ج ۴ ص ۲۳۰.

[۵]مروج الذهب : ج ۴ ص ۲۳۱.

[۶]مروج الذهب : ج ۴ ص ۲۳۱.

[۷]ر.ك: مروج الذهب: ج ۴ ص ۲۳۲ .

[۸]مروج الذهب: ج ۴ ص ۲۷۱ .

[۹]ر.ك: الأعلام، زركلى: ج ۱ ص ۱۴۰ .

[۱۰]ر.ك: الكامل فى التاريخ: ج ۴ ص ۶۲۷ و تاريخ الطبرى : ج ۱۰ ص ۸۸ .

[۱۱]ر.ك: الفخرى: ص ۲۵۸ و مروج الذهب: ج ۴ ص ۲۹۲ و نسب نامه خلفا و شهرياران، زامباور: ص ۸ .

[۱۲]ر.ك: صله تاريخ الطبرى : ص ۳۳ .

[۱۳]نك : صله تاريخ الطبرى : ص ۳۳ ، و مروج الذهب: ج ۴ ص ۲۹۲ و دولت عبّاسيان : ص ۱۹۳ - ۱۹۴ .

[۱۴]مروج الذهب : ج ۴ ص ۳۱۲ و الكامل فى التاريخ : ج ۵ ص ۱۳۸ و ۱۵۸.

[۱۵]ر. ك: دولت عبّاسيان، طقوش: ص ۱۹۵ به بعد از آن.



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت