جامعه تعريف شده ، از اساس چنين فراغتى در كار نيست تا موضوع اين همه ادعيه و مستحبات تحقق يابد . آيا مى توان گفت كه برخى روايات ، به برخى ساختارهاى اجتماعىِ همان عصر توجه دارد؟
در اين مورد ، احاديثى كه از حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و امام رضا عليه السلام وجود دارد كه احاديث ما ، مانند قرآن محكم و متشابه دارد يا «كلامنا صعب مستصعب» كه در كلام ما ، ناسخ و منسوخ و... وجود دارد ، و چنان كه در مورد قرآن ، متشابهات را به محكمات عرضه مى كنيم ، عين همين بيان در مورد احاديث هم هست ؛ زيرا با گذشت زمان ، معلومات بشر توسعه پيدا كرده و آن احاديث مبهم روشن شده و آن احاديثى كه در خصوص ساختارها يا در مورد خانواده و حالات اجتماع بيان شده ، بهتر فهميده مى شود .
بنابراين ، تحوّلات اجتماعى ، موجب فهم و تفسير جديدى از احاديث مى شود. از اين رو ، نبايد اين تفسير را از پيش خودمان بر روايات تحميل كنيم . براى مثال ، آيا در اسلام ورزش وجود دارد يا نه؟ جواب مى دهيم بله ما سبق و رمايه داريم ، اما وقتى به احاديث عام مى نگريم كه امام موسى بن جعفر عليهماالسلام فرمودند : ساعات عمر خويش را به چهار بخش تقسيم كنيد : 1 . بخشى براى عبادت خدا؛ 2 . قسمى براى اهل و عيال؛ 3 . بخشى براى معيشت؛ 4 . و قسمتى ديگر «ولذّة فى غير محرّم» ، اين «ولذّة فى غير محرّم» ، بر حسب تنوع زمانى و گسترش تكنيك ، تنوّعى پيدا مى كند و در نتيجه ، شامل ورزش هم مى شود .
از سخنان حضرت عالى چنين برداشت مى شود كه خدمتى كه جامعه شناسى مى تواند به احاديث بكند ، ترسيم جامعه مطلوب مى باشد كه در روايات ما به كار رفته است . اكنون پرسش اين جاست كه براساس تقسيم بندى شهيد صدر كه يكسرى قوانين اجتماعى عام وجود دارد ، آيا مى توانيم اين قوانين عام را از احاديث به دست آوريم؟
به يقين مى توانيم چنين كارى كنيم؛ زيرا اساس كار حديث تبليغ قرآن است. در آيه هم داريم كه ما قرآن را بر تو نازل كرديم «لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ» . نخستين مبيّن و مفسّر قرآن ، احاديث است . منبع احاديث هم خود رسول اكرم صلى الله عليه و آلهاست و ائمه هم كه تالى تلو رسول اكرم هستند ، آيات را تفسير مى كنند. بنابراين ، در عرصه قرآن ، جامعه يا طبقات اجتماعى را بر مبناى ايمان تقسيم بندى مى كند ؛ مؤمن ، و كافر و منافق : بعد يك روايت مفصل از پيغمبر خدا و حضرت سيدالشهداء مى گويد جامعه بر چهار قسم است : جامعه مشركى ، جامعه توحيدى ، جامعه عدلى و جامعه تقوايى . بعد پيروان آن جوامع را كه هر كدام به چه امورى گرايش پيدا مى كنند