حديث مجدِّد - صفحه 112

مضمون اين حديث از چند جهت مورد اشكال است: اولاً، به راستى آيا مى توان گفت كه اين دين تاكنون سيزده بار، تجديد شده است؟ تجديد دين، يعنى اجراى احكام اسلام در جامعه و لااقل در جامعه مسلمين ؛ آيا تاكنون چنين بوده است؟ خدمت فرهنگى و علمى به اسلام، غير از تجديد آن است. ظهور يك عالم بزرگوار و محقق، غير از اصلاح جامعه و مسلمانان است. ۱
بنابراين، برخلاف پندار سيوطى، با نوشتن چند كتاب، كسى را نمى توان مجدد دين ناميد.
ثانياً، آيا همان طور كه ابن اثير جزرى گفته، مأمون الرشيد، مقتدر و قادر باللّه اسلام را تجديد كرده اند؟!
ثالثاً، روى اين حساب، به شخصيتهايى مانند شيخ صدوق، شيخ مفيد، شيخ طوسى، محقق حلى، شهيد ثانى، صاحب جواهر، شيخ انصارى، آخوند خراسانى، شيخ فضل اللّه نورى و ميرزاى كوچك شيرازى(ره)، از شمار مجددين خارج خواهند بود ؛ به دليل اينكه در وسط قرن واقع شده اند.
رابعاً، سالهاى زندگى بسيارى از كسانى هم كه مجدد قلمداد شده اند، با اوّل قرنها تطبيق نمى كند؛ ۲ مثلاً ابن شهرآشوب مازندرانى متولد حدود 488ق، يا 489ق، و متوفّاى 588ق است، و نمى توان او را مجدد اوّل سده ششم شمرد. نيز شهيد اوّل (م 786ق) در اوّل قرن نهم اصلاً در قيد حيات نبوده است. همچنين به قول استاد شهيد آيةاللّه مطهرى(ره) خواجه طوسى را نمى توان مجدد آغاز سده هفتم به حساب آورد ؛ زيرا تولد خواجه در اوّل قرن هفتم (597ق) و ظهور و نبوغش در نيمه قرن هفتم و وفاتش در نيمه دوم آن قرن، يعنى سال 672 ق، بوده است. ۳

1.ر.ك: ده گفتار، ص ۱۱۷ و بررسى نهضتهاى اسلامى در صد ساله اخير، ص ۸ - ۹ .

2.مؤلف زندگينامه علاّ مه مجلسى در اين كتاب (ج ۱، ص ۲۴۷)، گويا براى دفع اين اشكال مى نويسد: «برخى از روايات كلمه «رأس» را ندارد» ؛ ولى ما هرچه در كتابهاى مربوط تفحص كرديم، حديث را بدين صورت نيافتيم و در تمام م آخذى كه سابقاً ياد شد، لفظ «رأس» در متن روايت وجود دارد.

3.ده گفتار، ص ۱۱۵ - ۱۱۶.

صفحه از 110