بينش اول
صغرا = من در اين كار، شكست خوردم و ضرر كردم.
كبرا = هر كس شكست بخورد، نمى تواند پيروز شود.
نتيجه = پس من نمى توانم پيروز شوم.
بينش دوم
صغرا = متأسفانه شكست خوردم و ضرر كردم.
كبرا = هر كس شكست بخورد مى تواند پيروز شود؛ زيرا شكست مى تواند مقدمه پيروزى باشد.
نتيجه = پس من مى توانم پيروز شوم.
در بالا دو طرز بينش و تفكّر در رابطه با يك واقعه ، بيان شده است. در بينش اوّل، ابتدا گزاره اى در قالب يك فرضيه مطرح شده كه از نظر تجربى ، قابل اثبات است؛ چون فرد، آن را حس كرده است. اما در كبرا، گزاره و يا فرضيه اى مطرح شده كه از نظر منطقى ، قابل اثبات نيست و نمى توان به سادگى ، اعتبار آن را اثبات كرد. بنا بر اين ، نتيجه به دست آمده، صحيح و منطقى نيست؛ چرا كه معناى آن «نتيجه» اين است كه: «هر كس كه شكست بخورد، نمى تواند پيروز شود. پس نبايد شكست بخورم!». اين غلط است؛ زيرا در عالم واقع ، اين طور نيست ؛ چرا كه شما مى توانيد در مقابل شكست ها مقاومت كنيد، دوباره تلاش كنيد و در زمان ديگرى پيروز شويد و هيچ كس نمى تواند بگويد كه شما نبايد شكست بخوريد!
تجربه نشان داده كه خيلى ها پس از شكست خوردن در كارها ، با تلاش بيشتر ، پيروز شده اند. بنا بر اين ، تعميم دادن اين مطلب، غيرمنطقى و غيرعلمى است و از اين گونه استدلال هاى غيرمنطقى در زندگى ما ، فراوان ديده مى شود كه موجب دل سردى و يأس و افسردگى و عدم رغبت ما به انجام دادن كار و تكليف و اجراى وظيفه مى گردد؛ چرا كه ديدگاه واقع بينانه و عاقلانه مى گويد: لازمه زندگى، پيروزى و شكست است.
نتيجه اى كه شما بر اساس بينش اول گرفته ايد، يك تصوّر غيرعاقلانه و غيرمنطقى است كه عملاً تمام رفتارها و عملكردهاى بعدى تان را تحت الشعاع قرار داده است و براساس آن ، به دل سردى و بى رغبتى رسيده ايد. درحالى كه چه در اسلام وچه در نزد عُقلا، تنها استدلال منطقى و عاقلانه، قابل قبول است.
خيلى از جوانان، اين طورى (بدون استدلال) فكر مى كنند و اين، حاكى از بينش و نگرش غلط نسبت به مسئله است. بيشتر نتيجه گيرى هايى كه آنان مى كنند، هيچ پايه و استدلال منطقى و عقلانى و علمى ندارد. در ديدگاه ها و مبانى اسلامى، اين كه گفته شده: «يك ساعت تفكّر ، بالاتر از هفتاد سال عبادت است» ، ۱ مقصود، همين نوع تفكّر استدلالى و منطقى است و قرآن با تأكيدى كه بر تفكّر و تعقّل دارد، مى خواهد انسان را به تفكّر مستدل و تعقّل منطقى و پيشرو در كارها وادار نمايد. حال اگر جوان، هر روز با تفكّر و تعقّل منطقى، انديشه خود را مورد نقد و بررسى قرار دهد، به گفتگوهاى درونى و ذهنى اى كه هيچ پايگاه و مبناى منطقى ندارند، پى مى بَرد ، با تفكّر و استدلال صحيح، آنها را تغيير مى دهد ، عصبى نمى شود و خشم آنى خود را فرو مى برد ، مفروضات نادرست نهفته در ذهن خود را ـ كه موجب عصبيتى نابه جا گرديده اند ـ كشف مى كند، به رفتارى صحيح و عاقلانه و منطقى مى رسد و زندگى خود را بر اساس نتيجه گيرى هاى غلط و استدلال هاى نادرست ، بنا نمى كند.
بنا بر اين ، پى بردن به علّت هيجان ها و عصبانيت ها و همچنين پى بردن به علّت مسائل و حوادث، امر مهمّى در زندگى جوان است كه در اثر تعقّل و تفكّر صحيح در امور، براى او حاصل مى شود و وى را از ارزيابى هاى تكرارى و افراطى و بدون منطق درست از خود و ديگران در زندگى بازمى دارد؛ چرا كه بينش و نگرش صحيح، نتيجه تفكّر و تعقّل صحيح است و عدم تعقّل و تفكّر، مخرّب بوده، راه تلاش، موفقيت و پيروزى را بر انسان مى بندد:
استوارى و پايدارى انسان ، به انديشيدن اوست و كسى كه نمى انديشد، دينى هم ندارد. ۲
1.عوالى اللئالى، ج ۲، ص ۵۷ .
2.مستدرك الوسائل، ج ۱۱، ص ۲۰۸.