در ايوان بهايي - صفحه 145

گشود. يک سال بعد، پدرش عزّ الدين حسين بن عبد الصّمد حارثي، شاگرد و دوست شهيد ثاني (م 966 ق)، او را به جبل‌عامل برد. شهادت شهيد، احساس عدم امنيت در جبل‌عامل، و دعوت و تشويق شاه تهماسب صفوي و علي بن هلال کَرکَي، موجب شد تا خانواده بهايي عاملي، سيزده سال پس از ولادتش، در اصفهان، رحل اقامت افکنند. بعد از حسين بن عبد الصمد، علماي ديگري نيز از جبل‌عامل به ايران آمدند و اين، حاصل استقرار حکومت شيعه صفوي بود. سه سال در اصفهان بودند که شاه تهماسب، به توصيه شيخ علي منشار يا همان علي بن هلال کَرَکي، بهايي پدر را به شيخ الإسلامي قزوين، منصوب کرد. پس از چندي، پدر و پسر، براي زيارت حرم امام رضا(، عازم طوس شدند. از آن جا، به همراه پدر براي شيخ الإسلامي به هرات رفت و محمّد، به قزوين بازگشت؛ حتّي آن زمان که حسين بن عبد الصّمد، براي حج، عازم مکّه شد، محمّد به دستور شاه، در قزوين ماند و به تدريس پرداخت.
بحرين در سال 984 ق، وفاتگاه عزّ الدّين حسين بن عبد الصّمد عاملي بود و هرات، اوّلين جايگاه رسمي بهايي پسر در همان منصبِ پدر. امّا ديري نپاييد که پدرزن را هم از دست داد و از هرات به اصفهان آمد تا شيخ الاسلإمِ پايتخت صفويه شود. کتاب‌خانه شيخ علي منشار نيز -که پس از وفات، در اختيار دختر دانشمندش قرار گرفته بود-، به اختيار دامادش درآمد. شوق زيارت خانه خدا در سال 991 ق، شيخ بهايي را به کناره‌گيري از مشاغل حکومتي و در نهايت، به مکّه کشاند. يک سال بعد، به ايران باز گشت و مسافرت‌هايي در لباس درويشي به اطراف و اکناف کرد و با بزرگان و ارباب اديان و مذاهب، گفتگو نمود و گاه، بالإجبار، تقيه کرد.
شيخ بهايي، ملازم شاه عبّاس صفوي بود و در سال‌هاي 1008 تا 1010 ق، پياده با او از اصفهان به مشهد رفت. وي مدّتي پيش از سفر ابدي‌اش در سال 1030 ق (1622م) به زيارت بابا رکن الدين شيرازي رفت و به گزارش مجلسي اوّل -که در اين زيارت، همراه او بود-، مکاشفه‌اي برايش روي داد که از آن، نزديک بودن مرگش را فهميد. شيخ، پس از آن، خلوت گزيد و در پايان، بعد از هفت روز بيماري به لقاي دوست شتافت. بنا بر وصيتش، او را به حريم رضوي بردند و در مَدرس سابقش به خاک سپردند. همنشيني‌اش با صاحب آن حريم باد.

دوم: جايگاه شيخ بهايي و آثار علمي او

قزوين و سپس اصفهان، مهم‌ترين پايگاه‌هاي تحصيلاتي بهايي بود. او ادبيات عرب، تفسير، حديث و بخشي از علوم معقول را نزد پدر خواند و از او اجازه روايت گرفت. حکمت، کلام، طب و بخشي از منقول را نيز نزد ملاّ عبد الله يزدي ـ متوفي 981 ـ خواند. رياضيات و هيأت را از ملاّ علي مذهب، ملّا علي قائني و ملّا محمد باقر يزدي فراگرفت. در محضر شيخ احمد گچايي، حکمت و نيز رياضيات آموخت. وي به آموختن علوم غريبه نيز علاقه نشان داد. بهايي، از شيخ عبد العالي کَرَکي (م 993 ق) ـ فرزند محقّق کَرَکي ـ و ميرداماد، روايت کرده است. تنوّع اساتيدِ شيخ و تبحّر او در

صفحه از 158