«شهر رى زادگاه دانشمندان بزرگى بوده، و طى قرون علماى بزرگى در دامان خود پرورده است كه مايه افتخار و سرافرازى مشرق زمين بل جامعه بشرى است. و نيز آورده اند در دوران عظمت اين شهر در مسجدهاى بزرگش پانصد چراغ فلزى از انواع مختلف تا بامداد روشن بوده، و در مساجد كوچك نيز صد شعله چراغ مى سوخته است».
در چهار فرسخى ساوه، در جانب مغرب و روبه روىِ شهر، زيارتگاهى است كه مردم به آن اعتقادِ زياد دارند. اين زيارتگه به نام شموئيل پيغمبر ـ ساموئل ـ است. اين آرامگاه كه ميانِ مسجدى است، ضريحى عالى دارد. در نه فرسخى طرفِ مشرقِ ساوه، درست موازى با روبه روىِ مقبره شموئيلِ پيغمبر، خرابه هاى شهرِ رى، بزرگ ترين امصارِ آسيا، ديده مى شود. عجايب و غرايبى كه درباره اين شهر آورده اند باور كردنى نيست؛ ولى همه مورّخان و محقّقان بر عظمت آن گواهى مى دهند و برخى نيز بزرگى آن را به چشم ديده اند.
جغرافى دانانِ ايران مى گويند: در زمان خلافتِ محمدِ مهدى دوانيقى، كه در قرنِ نهم ميلادى مى زيسته، شهرِ رى به نود و شش بخش تقسيم مى شده، هر بخش چهل و شش خيابان داشته، و هر خيابان داراى صد خانه و ده مسجد بوده است. همچنين در اين شهر شش هزار و چهارصد مدرسه، شانزده هزار و ششصد گرمابه، پانزده هزار مناره مسجد، دوازده هزار آسياب، هزار و هفتصد كاريز، سيزده هزار كاروانسرا وجود داشته است. من جرأت ندارم كه شماره خانه هاى شهر رى را در آن زمان ياد كنم، زيرا باورم نمى شود عده شهروندان آن بيش از نيمِ آنچه نوشته اند بوده باشد. با اين همه، جغرافى دانان و محققانِ اروپايى در اين مورد با مورّخانِ مشرق زمين هم عقيده و بر اين باورند كه در قرنِ سومِ هجرى، كه درست مقارنِ قرنِ نهمِ ميلادى است، شهر رى بزرگ ترين و پرجمعيت ترين شهرهاىِ آسيا بوده است. تاريخ گواهى مى دهد كه به روزگاران كهن از پسِ بابل هيچ