شناخت خداوند عزّ وجلّ - صفحه 3

ج - بنياد دين‏

۷۳.امام رضا عليه السلام : ديندارى حاصل نمى‏شود، مگر پس از شناخت، و شناخت پديد نمى‏آيد، مگر با اخلاص.

د - دژ استوار

۷۴.التوحيد- از عبد السلام بن صالح، ابو صَلت هَرَوى - : زمانى كه امام رضا عليه السلام از نيشابور كوچ كرد، من همراه ايشان بودم و بر ماده استرى خاكسترى سوار بود. ديدم كه محمّد بن رافع و احمد بن حَرب و يحيى بن يحيى و اسحاق بن راهَوَيه و عدّه‏اى از عالمان، در مَربَعه‏۱، لگام استر ايشان را گرفتند و گفتند: تو را به حقّ پدران پاكت، حديثى از پدر بزرگوارت براى ما باز گوى.
امام عليه السلام سرش را از كجاوه بيرون آورد، در حالى كه رداى دورويى از جنس خز با حاشيه‏هاى نگارين بر تن داشت. سپس فرمود: «پدرم، آن بنده نيك، موسى بن جعفر، برايم حديث كرد و گفت: پدرم جعفر بن محمّد صادق برايم حديث كرد و گفت: پدرم ابو جعفر، محمّد بن على، شكافنده دانش پيامبران، برايم حديث كرد و گفت: پدرم على بن الحسين، سالار عبادت‏پيشگان، برايم حديث كرد و گفت: پدرم حسين، آقاى جوانان بهشتى، برايم حديث كرد و گفت: پدرم على بن ابى طالب عليه السلام برايم حديث كرد و گفت: از پيامبر صلى اللّه عليه و آله شنيدم كه مى‏فرمايد: خداى عزّ و جلّ فرمود: "منم من، خدا. خدايى جز من نيست. پس مرا بندگى كنيد. هر يك از شما خالصانه گواهى دهد كه خدايى جز خداى يكتا نيست، به دژِ من درآمده است و هر كس به دژِ من درآيد، از عذابم ايمن خواهد بود"».

ر . ك : دانش‏نامه عقايد اسلامى : ج 4 ص 17 (بخش يكم / فصل يكم : ارزش شناخت خدا) .

1.در مقدّمه مصحّح ترجمه رساله قُشيريه (ص ۱۶) ، مرحوم بديع الزمان فروزانفر، چنين آورده است: «در اين شهر [نيشابور] بازارهاى مخصوص براى طبقات پيشه‏وران و تجّار وجود داشته و مهم‏ترين آنها بازار چارسوى بزرگ (المربّعة الكبيرة) و ديگرى بازار چارسوى كوچك (المربّعة الصغيرة) بوده كه ...». بنا بر اين، بعيد نيست كه مقصود از «مربعه» در حديث ، يكى از اين دو چارسو، و احتمالاً همان چارسوى بزرگ، باشد . م.

صفحه از 12