ج - بنياد دين
۷۳.امام رضا عليه السلام : ديندارى حاصل نمىشود، مگر پس از شناخت، و شناخت پديد نمىآيد، مگر با اخلاص.
د - دژ استوار
۷۴.التوحيد- از عبد السلام بن صالح، ابو صَلت هَرَوى - : زمانى كه امام رضا عليه السلام از نيشابور كوچ كرد، من همراه ايشان بودم و بر ماده استرى خاكسترى سوار بود. ديدم كه محمّد بن رافع و احمد بن حَرب و يحيى بن يحيى و اسحاق بن راهَوَيه و عدّهاى از عالمان، در مَربَعه۱، لگام استر ايشان را گرفتند و گفتند: تو را به حقّ پدران پاكت، حديثى از پدر بزرگوارت براى ما باز گوى.
امام عليه السلام سرش را از كجاوه بيرون آورد، در حالى كه رداى دورويى از جنس خز با حاشيههاى نگارين بر تن داشت. سپس فرمود: «پدرم، آن بنده نيك، موسى بن جعفر، برايم حديث كرد و گفت: پدرم جعفر بن محمّد صادق برايم حديث كرد و گفت: پدرم ابو جعفر، محمّد بن على، شكافنده دانش پيامبران، برايم حديث كرد و گفت: پدرم على بن الحسين، سالار عبادتپيشگان، برايم حديث كرد و گفت: پدرم حسين، آقاى جوانان بهشتى، برايم حديث كرد و گفت: پدرم على بن ابى طالب عليه السلام برايم حديث كرد و گفت: از پيامبر صلى اللّه عليه و آله شنيدم كه مىفرمايد: خداى عزّ و جلّ فرمود: "منم من، خدا. خدايى جز من نيست. پس مرا بندگى كنيد. هر يك از شما خالصانه گواهى دهد كه خدايى جز خداى يكتا نيست، به دژِ من درآمده است و هر كس به دژِ من درآيد، از عذابم ايمن خواهد بود"».
ر . ك : دانشنامه عقايد اسلامى : ج 4 ص 17 (بخش يكم / فصل يكم : ارزش شناخت خدا) .
1.در مقدّمه مصحّح ترجمه رساله قُشيريه (ص ۱۶) ، مرحوم بديع الزمان فروزانفر، چنين آورده است: «در اين شهر [نيشابور] بازارهاى مخصوص براى طبقات پيشهوران و تجّار وجود داشته و مهمترين آنها بازار چارسوى بزرگ (المربّعة الكبيرة) و ديگرى بازار چارسوى كوچك (المربّعة الصغيرة) بوده كه ...». بنا بر اين، بعيد نيست كه مقصود از «مربعه» در حديث ، يكى از اين دو چارسو، و احتمالاً همان چارسوى بزرگ، باشد . م.