گونه هاى توبه

پرسش :

توبه چند گونه است؟



پاسخ :

توبه به سوى خدا، معنايى جز بازگشت به سوى خداوند ندارد. از اين رو حقيقت توبه، قابليت انقسام ندارد، اما مى توان آن را به لحاظ فاعلش: تائب ؛ بر پايه گناهان صورت گرفته ؛ و نيز از حيث لوازم و افعال واجب بعد از توبه مانند: حليت خواهى و رد مظالم، دسته بندى كرد.

توبه همچنين به لحاظ مقبوليت يا عدم مقبوليت آن در درگاه الهى قابل تقسيم است و نيز مى توان آن را به توبه كامل (نصوح) و توبه ناقص درجه بندى نمود. در اينجا سه دسته را اندكى توضيح مى دهيم:

۱. گونه هاى توبه به لحاظ تائب

 در فرآيند توبه، شخص از حالت فرودين پيشين خود، بيرون مى آيد و به سوى خداوند اوج مى گيرد. اين بازگشت افتخار آفرين گاه از سوى فردى گنهكار و از پى پشيمانى از كرده نارواى خويش است و گاه در پى ترك توجه تام به خداوند و دل مشغولى به كارهاى مباح زندگى. توبه دسته نخست يعنى توبه از گناه، عام و گسترده است ؛ زيرا ما آدميان در لحظه هايى نه چندان اندك از عمر خويش، نافرمان بوده ايم و از دستورات الهى سر پيچى كرده ايم. تنها استثناى اين رويه عمومى، پيامبران، اوليا و اوصياى الهى هستند. اين برگزيدگان به مدد عصمت و عنايت خداوند، گرد

 گناه نمى چرخند و توبه آنان را مى توان ناظر به بازگشت از دل مشغولى به هر چيز ديگرى غير از خداى متعال دانست. متن زير گونه هاى توبه را بر پايه توبه كنندگان به نيكويى بر مى نمايد:

 توبه ريسمان الهى و يارى و كشش عنايت اوست. و بنده را بايد كه پيوسته و در همه حال به مقتضاى حال و جريان امور خود در حال توبه باشد. و براى هر فرقه و طائفه اى توبه اى ويژه است؛ پس توبه پيامبران الهى از مضطرب شدن باطن و به هم خوردن حالت اطمينان است. و توبه اوليا از عوارض رنگارنگ و تلون خاطر است كه بر خلاف ثبوت و استقامت است و توبه اصفيا و برگزيدگانِ حق، از استراحت و فراغت و غفلت و كدورت است كه بر خلاف دوام توجه است و توبه خاصان از مشغول بودن به غير پروردگار است كه توجه به غير خدا پيدا كرده و سرگرم به آنها باشند. و توبه عموم مردم از گناهان است.[۱]

 گفتنى است توبه را از حيث درجات، با اندك تفاوتى در تعريف، به سه دسته تقسيم كرده اند: توبه عوام ؛ توبه خواص ؛ و توبه خاصِ خاص. متن دانش نامه جهان اسلام كه در پى مى آيد، اين نكته را توضيح مى دهد:

 توبه عوام، توبه از گناه از طريق استغفار زبانى و ندامت در دل است.

 توبه خواص را توبه از صواب نيز گفته اند و آن بازگشت از طاعات خود است، به اين معنى كه سالك طاعات خود را ناقص ببيند و از آن عذرخواهى كند. استغفار انبيا به همين معناست، همان گونه كه خدا در قرآن به رسول اكرم فرموده است:

 «استَغْفِر لِذَنبِكَ»

 و اين استغفار براى ادا نكردن حق خداوند به طور كامل بوده است. توبه خواص را گاه توبه از صغاير نيز دانسته اند.

 توبه خاصِ خاص، رجوع از خلق به حق يا از خود به حق و به معناى نسبت ندادن منفعت و مضرت به خلق است. همچنين گفته شده كه تفاوت توبه خاص با خاص خاص اين است كه در توبه خاص فرد از نسبت دادن طاعات به خود تبرى

 مى جويد و آنها را از آنِ خود نمى داند ولى در توبه خاص خاص، عارف با ديدن عجز و فناى همه عالم از هرچه غير خداست، تبرى مى كند. همچنين در اين مرحله فرد از ديدن احوال و مقامات خود نيز توبه مى كند. گفته اند كه استغفار پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از اين نوع بود، زيرا ايشان هر دم در ترقى بود و وقتى به مقام بالاترى مى رسيد، از مقام فروتر استغفار و از ديدن آن توبه مى فرمود.

 خواجه عبداللّه  انصارى مردم را از حيث مراتب روحى به سه طبقه عامه، اوساط (وسط) و خاصه تقسيم كرده و براى هر مرتبه توبه اى را لازم دانسته است:

 ۱) توبه عامه از بسيار شمردن طاعات است، زيرا زياد شمردن حسنات و طاعات به اين معناست كه فرد حقى بر خدا داشته و او را مجبور به دادن ثواب دانسته است ؛ بنا بر اين، بنده بايد از اين كار كه نزد خواص، بى ادبى است، توبه كند.

 ۲) توبه اوساط بايد از كم دانستن گناه باشد، زيرا اوساط چون به حكم و قضاى الاهى نگاه مى كنند، معصيت خود را كم مى شمرند و همچنين آن را در كنار رحمت خدا كوچك مى بينند، همين امر ممكن است سبب شود كه آنها گناه خود را به خدا نسبت دهند و سرانجام سركشى كنند ؛ پس، اوساط بايد از كوچك شمردن گناه توبه كنند.

 ۳) توبه خاصه از تضييع وقت است. در اين مرتبه روت غير خدا سبب از بين رفتن حال مراقبه و ذكر، و در نتيجه موجب تفرقه (جدايى از حق) است ؛ پس، سالك بايد از ضايع كردن وقت، توبه كند. در رساله صد ميدان، منسوب به خواجه عبداللّه  انصارى، اين سه مرتبه بترتيب توبه مطيع، عاصى و عارف ناميده شده است.

 توبه را از حيث موضوعى كه از آن توبه مى شود، به چهار دسته تقسيم كرده اند: توبه كفار از كفر، توبه فاسقان از فسق و فجور، توبه ابرار از اخلاق زشت و اوصاف قبيح، و توبه كاملان و انبيا از غير حق. علماى اخلاق نيز براى توبه مراتب و انواعى شبيه به همين مضامين آورده اند.

 غزالى توبه مردم را به اين پنج گروه تقسيم كرده است: توبه عوام از گناهان، توبه صالحان از اخلاق زشت، توبه پرهيزگاران از شك و ترديدى كه گاهى به آن مبتلا مى شوند، توبه عاشقان از غفلتى كه عارض مى شود، و توبه عارفاناز توقف در مقامى كه بالاتر از آن وجود دارد و از اين رو، توبه عارفان نهايت ندارد.

خواجه نصيرالدين طوسى توبه را به سه نوع تقسيم كرده: توبه عام از معاصى ؛ توبه خاص براى معصومان كه مربوط به ترك اولى است، مانند توبه آدم علیه السلام و ساير انبيا ؛ و توبه اخص كه توبه از التفات به غير خدا يا توبه از التفات و بازگشت فرد به مرتبه اى است كه از آن بالاتر رفته است.

 همچنين علماى اخلاق توبه كنندگان را از حيث دارا بودن شرايط توبه به چهار گروه تقسيم كرده اند: گروه اول، از همه معاصى توبه مى كنند و بر آن استقامت مى ورزند، سعى در توبه دارند و با كارهاى خير براى پاك كردن گناه مى كوشند، اينان داراى نفس مطمئنه اند ؛ گروه دوم در ترك گناهان كبيره استقامت دارند ولى گاه سهواً گناهانى انجام مى دهند و به همين دليل خود را ملامت مى كنند، صاحب چنين توبه اى، نفس لوامه دارد ؛ گروه سوم كسانى هستند كه مدتى بر توبه استقامت مى ورزند ولى دوباره ميل گناه بر آنان غلبه مى كند و به آن اقدام مى كنند و سپس پشيمان مى شوند اما نفس، آنها را به تأخير در توبه مى كشاند، اين نفس را مُسوَّله گويند ؛ و گروه چهارم، آنان كه توبه مى كنند و مدتى استقامت مى ورزند و بعد مرتكب گناه مى شوند، بى آنكه پشيمان شوند. آنان داراى نفس «امّاره به سوء» هستند و در صورتى كه شر آنان بيش از خير باشد، عاقبت بدى خواهند داشت.[۲]

 گفتنى است مفهوم توبه انبيا و أوصيا به صورت ويژه در پژوهشى ديگر توضيح داده شده است.[۳]

۲. گونه هاى توبه بر حسب عمل

گناه را مى توان به گناه متعارف و غير متعارف تقسيم نمود. مقصود از گناه غير متعارف، اشتغالات مباح روزانه است كه عارف و محب خدا را از محبت ورزى به او در لحظه هايى هر چند كوتاه جدا مى كند. توبه از اين جدايى و بازگشت به دامان محبوب در مناجات زيور عابدان، امام سجاد عليه السلام به زيبايى ترسيم شده است:

اللّهُمَّ وإنّى أتوبُ إلَيكَ مِن كُلِّ ما خالَفَ إرادَتَكَ، أو زالَ عَن مَحَبَّتِكَ ؛ مِن خَطَراتِ قَلبى، ولَحَظاتِ عَينى، وحِكاياتِ لِسانى، تَوبَةً تَسلَمُ بِها كُلُّ جارِحَةٍ عَلى حِيالِها مِن تَبِعاتِكَ، وتَأمَنُ مِمّا يَخافُ المُعتَدونَ مِن أليمِ سَطَواتِكَ.[۴]

بار خدايا! من از هر آنچه كه بر دلم گذشته و چشمم ديده و بر زبانم رانده شده است و مخالف خواست تو بوده و يا تو دوست نداشته اى، به درگاهت توبه مى كنم، توبه اى كه بر اثر آن، هر يك از اندام هاى من از كيفرهاى تو سالم مانَد و از عذاب هاى دردناك تو كه متجاوزان از آن مى ترسند، در امان مانَد.

و يا در جايى ديگر:

وأَستغفِرُكَ مِن كُلِّ لَذَّةٍ بِغَيرِ ذِكرِكَ، ومِن كُلِّ راحَةٍ بِغَيرِ اُنسِكَ ومِن كُلِّ سُرورٍ بِغَيرِ قُربِكَ، ومِن كُلِّ شُغُلٍ بِغَيرِ طاعَتِكَ.[۵]

و از تو آمرزش مى خواهم براى هر خوشى و لذتى كه جز از ياد تو برخاسته و هر آسايشى كه جز با همدمى تو پديد آمده و هر شادمانى كه جز با قرب تو حاصل شده و هر كارى كه جز در طاعتت انجام شده است.

گناه در معناى متعارف خود سرپيچى و نافرمانى از فرمان الهى و تنها قابل انتساب به غير معصومان است. از اين رو توبه از آن در دسته توبه عام جاى مى گيرد و به لحاظ گناه پيش از آن، قابليت تقسيم به توبه از گناه كبيره و صغيره دارد. همچنين گناه گاه پنهان و دور از چشم ديگران صورت گرفته و گاه آشكار و در پيشديد همگان انجام پذيرفته است. گاه به تضييع حق الهى انجاميده و گاه حقى از مخلوقات الهى را زير پا نهاده است. در هر يك از اين موقعيت ها، توبه اى درخور و متناسب لازم است.

۲ ـ ۱. گناه كبيره و صغيره

در توبه از گناه كبيره، افزون بر تصميم راسخ در ترك هميشگى و تدارك خسارت هاى ناشى از آن، گاه اعمالى افزون بر عبادت ها و كارهاى متعارف، نيز لازم است. حكمت پرداخت برخى كفارات مانند كفاره قتل عمد، روزه خوارى و صيد در حرم امن الهى، پوشاندن خطاهاى بزرگ توبه كننده و پذيرش او در در گاه الهى است. گفتنى است برخى اعمال ديگر نيز ياريگر اين امر هستند. على عليه السلام مى فرمايد:

مِن كَفّاراتِ الذُّنوبِ العِظامِ إغاثَةُ المَلهوفِ وَالتَّنفيسُ عَنِ المَكروبِ.[۶]

از كفّاره هاى گناهان بزرگ فريادرسى درمانده و گره گشايى از غمديده و بلا زده است.

در گناه صغيره امّا، با اجتناب از گناهان كبيره و با استناد به آيه شريفه: «إِن تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنكُمْ سَئِّاتِكُمْ ؛ اگر از گناهان بُزرگ كه نهى شده ايد، خوددارى كنيد، بدى هايتان را مى پوشانيم»[۷] مى توان به رحمت و غفران الهى اميدوار بود. گفتنى است در گناه صغيره نيز نبايد تكرار و اصرار داشت ؛ زيرا اصرار بر گناه صغيره آن را به گناه كبيره تبديل مى كند و مانع تحقق شرط مذكور در آيه فوق مى شود. اين معنا به صراحت در حديث عبداللّه  بن سنان از امام صادق عليه السلام آمده است:

لا صَغيرَةَ مَعَ الإصرارِ، ولا كَبيرَةَ مَعَ الاِستِغفارِ.[۸]

با وجود اصرار [بر گناه] گناه صغيره معنا ندارد و با طلب آمرزش كردن، گناه كبيره اى نيست.

۲ ـ ۲. گناه آشكار و نهان

در گناه نهان، شخص گنهكار، به خود آسيب رسانده و تنها يك فرمان الهى را زير پا نهاده است. او بى اعتنايى به فرمان خدا را عمومى و آشكار ننموده و ديگران را به گناه ترغيب نكرده است. در گناه آشكار امّا، شيوع زشتى نيز به گناه اصلى شخص، افزوده مى شود. از اين رو در گناه آشكار، فرد گنهكار وظيفه دارد، به جبران اين كرده خويش نيز بپردازد. او بايد همان گونه كه آشكارا پرده درى نموده، پشيمانى خويش را علنى كند و زشتى كرده پيشين خود را به همگان اعلام نمايد تا ديگران از گستاخى او گستاخ نشوند و جرات بر گناه نيابند. اين دستور صريح نبوى است:

ما عَمِلتَ مِن سوءٍ فَأَحدِث للّه  فيهِ تَوبَةً: السِّرَّ بِالسِّرِّ، وَالعَلانِيَةَ بِالعَلانِيَةِ.[۹]

هر گناهى كه كردى از آن به درگاه خدا، توبه اى [متناسب با آن] كن: براى گناه نهانى، توبه نهانى و براى گناه آشكار، توبه آشكار.

گفتنى است گاه نياز است چنين گنهكارى عملى نيك نيز در پيشديد همگان انجام دهد تا با ترويج نيكى، از گسترش زشتى و پيامدهاى گناه آشكار خويش، جلوگيرى كند. امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

مَن عَمِلَ سَيِّئَةً فِى السِّرِّ فَليَعمَل حَسَنَةً فِى السِّرِّ، ومَن عَمِلَ سَيِّئَةً فِى العَلانِيَةِ فَليَعمَل حَسَنَةً فِى العَلانِيَةِ.[۱۰]

هر كس در نهان كار بدى انجام داد، در نهان، كار خوبى انجام دهد و هر كس آشكارا كار بدى انجام داد، آشكارا، كار نيكى انجام دهد.

۲ ـ ۳. گناه مرتبط با حق خدا و حق مردم

توبه از گناهان ميان بنده و خدا، يعنى آنچه فقط حق خدا را پايمال كرده است و توبه از گناهان ميان فردى كه خود به دو شكل گناهان مرتبط با حقوق مالى افراد و حقوق معنوى، تقسيم مى شود. براى دسته نخست مى توان به ترك عبادت هاى واجب، مانند نماز، روزه و حجّ اشاره كرد، براى دسته دوم به اكل مال يتيم و غصب و براى دسته سوم تهمت و غيبت و استهزاء را نمونه آورد.

خداوند رحمان در دسته نخست بر بندگانش سخت نمى گيرد. او از خطاهاى بندگان نسبت به خويش، آسان و زود در مى گذرد. كافى است بنده چنان از آلودگى اش منزجر شود كه تصميم بگيرد، گرد گناهش نچرخد و از حاكميت شهوت و شيطان بگريزد و به خدا روى آورد و در برخى گناهان. مانند نخواندن نماز، حج نگزاردن و شكستن روزه، به تدارك گذشته بپردازد. گناه هر چند بزرگ و نا بخشودنى به نظر آيد تا آنگاه كه تنها به تضييع حق الهى انجاميده شده باشد، بسيار آسان تر از ديگر گناهان، قابل توبه و بخشش است.

اين گذشت عام و فراگير به گاه تجاوز به حقوق ديگران، جاى خود را به سختگيرى مى دهد. خداوند از حق هيچ يك از مخلوقاتش نمى گذرد و تا آنگاه كه صاحب حق نبخشيده، توبه متجاوز قبول نمى شود. اين سختگيرى، مقتضاى عدالت همگانى است و خداوند دادگستر خود را به آن ملتزم نموده است. اين عدالت فراگير در بردارنده همه گونه حقوق مى شود ؛ چه حقوق مادى و چه حقوق معنوى. از اين رو در چپاول مال يتيم و غارت دسترنج زحمت كشان، فرد متجاوز ناگزير از بازگرداندن همه حقوق از دست رفته ديگران است. همين گونه در گناهانى مانند تهمت و غيبت، گنهكار موظف به اعاده حيثيت از شخص آسيب ديده و جلب رضايت اوست ؛ اگرچه كسب رضايت گاه دشوار و يا حتى ناشدنى است. نكته اى كه در باره گناه غيبت نمود مى يابد و غيبت كننده و يا شنونده غيبت، به هنگام طلب حلاليت از فرد غيبت شونده، او را از افشاى كاستى و عيبش آگاه و به طور طبيعى آزرده خاطر مى سازد. همين نكته، توبه از غيبت را دشوار مى كند ؛ معنايى كه روايت «الغيبة أشدّ من الزنا» را مى توان ناظر به آن دانست.

در هر حال حديث زير از امام باقر عليه السلام مى تواند دليل تقسيم بندى فوق باشد:

ما مِن أحَدٍ يَظلِمُ بِمَظلِمَةٍ إلاّ أخَذَهُ اللّه  بِها فى نَفسِهِ ومالِهِ، وأَمَّا الظُّلمُ الَّذى بَينَهُ وبَينَ اللّه  فَإِذا تابَ غَفَرَ اللّه  لَهُ.[۱۱]

هيچ كسى [بر ديگرى] ستمى نمى كند، مگر اين كه خداوند در جان و مالش تلافى كند. اما كسى كه ستمى را بين خود و خدا [پنهانى] انجام دهد، وقتى توبه كند، خداوند او را مى آمرزد.

۳. گونه هاى توبه به لحاظ لوازم آن

توبه چيزى جز ندامت از گذشته نيست. اين ندامت امرى درونى و گاه ناديدنى است،[۱۲] اما اگر واقعى و ماندگار باشد، لوازم خود را نشان مى دهد. توبه كننده حقيقى افزون بر تكرار نكردن كرده پيشين، به جبران عمل خود نيز روى مى آورد. او شخصيت فرو كاسته از گناه خويش را ترميم مى كند. اين ترميم مى تواند از طريق توجهى هر چه تمام تر به خداوند و انجام دقيق وظايفش در قبال آن ذات قدسى صورت گيرد. توبه كننده همچنين لازم است به رفع خسارت هايى كه به خود و ديگران وارد كرده، بپردازد. آنچه شايسته توجه در اين عرصه است، دقت در حقوق تباه شده است. گفته شد كه گناه آشكار دو حق را تباه مى كند و نيز تجاوز به حقوق ديگران از ماده تا معنا و از مال و جان تا عرض و آبروى انسان را در بر مى گيرد. همان گونه كه رد مظالم واجب است، حليت خواهى از فرد آسيب ديده و اعاده حيثيت او نيز لازم است.

 

[۱] . مصباح الشريعة : ص ۴۳۳ .

[۲] . ر . ك : دانش نامه جهان اسلام : ج ۸ ص ۳۷۹ .

[۳] . ر . ك : ص ۶۰ (تبيين توبه انبيا و أوصيا عليهم السلام) .

[۴] . الصحيفة السجّاديّة : ص ۱۲۶ دعاى ۳۱ .

[۵] . بحار الأنوار : ج ۹۱ ص ۱۵۱ .

[۶] . نهج البلاغه : حكمت ۲۴ ، الدعوات ، راوندى : ص ۲۲۳ ح ۶۱۵ .

[۷] . النساء: ۳۱ .

[۸] . الكافى : ج ۲ ص ۲۸۲ ح ۱ .

[۹] . ر.ك : ص ۷۸ ح ۲۶۱ .

[۱۰] . ر.ك : ص ۷۸ ح۲۶۲ .

[۱۱] . الكافى : ج ۲ ص ۳۳۲ ح ۱۲ ، ثواب الأعمال : ص ۳۲۱ ح ۶ ، بحار الأنوار : ج ۷۵ ص ۳۱۳ ح ۲۲ .

[۱۲] . بنا به نظر علامه حلى ، اعمال لازم پس از توبه ، مانند قضاى اعمال ، پرداخت ديون مالى و اخذ حلاليت از افراد ، خود واجبات مستقلى هستند كه تركشان گناهى جداگانه به حساب مى آيد و يا انجام آنها ، براى ما كه از درون افراد ، بى خبريم ، نشانه صدق توبه هستند .

از اين رو اگر كسى واقعا توبه كرد ولى فرصت اين كارها را نيافت و شخصى ديگر اين كارها را براى او به انجام رساند ، نمى توان توبه او را مردود دانست . 



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت