شش نفري که با نام و زندگي اجمالي آنها آشنا شديم، همگي واقفي بوده و کتابهايي با نام الغيبة را با نگرش مکتبي خويش نگاشتهاند. بديهي است که مهمترين انگيزه آنها سياسي بوده و صرفاً براي پايدار ماندن بر مذهب خودشان چنين آثاري را خلق کردهاند.
ج)اهل سنّت
پيروان مکتب خلفا نيز ظهور منجي و قيام مهدي( را باور دارند؛ امّا گمان ميکنند که او هنوز به دنيا نيامده و به گاه نياز، پا به عرصه وجود خواهد گذاشت. از اين رو، آنان غيبتي براي آن حضرت، قائل نيستند. در کتابهاي حديثي ايشان، احاديث مربوط به حضرت حجّت( ديده ميشود. در گستره زماني پنج قرن نخست هجري، دو تن از علماي سنّي، کتابهايي را ويژه روايات نبوي درباره مهدي( گرد آوردهاند که در زير، معرّفي ميشوند:
1. احمد بن زهير بن حرب نسايي (م 279 ق). وي معروف به «ابو بکر خيثمه» و از فقيهان و محدّثان اهل سنّت است که کتابهاي بسياري داشته است (الفهرست، ابن نديم: ص 286). يکي از آثار او را کتاب جمع الأحاديث الواردة في المهدي دانستهاند (مجلّه تراثنا: ش 44 ص 3).
آية الله صافي، در لمحات، کتابهاي او را أحاديث المهدي و أخبار المهدي معرّفي کرده است (لمحات: ص 275).
2. احمد بن عبد الله. وي معروف به «حافظ ابو نعيم اصفهاني» و از دانشمندان شناخته شده اهل سنّت در قرن پنجم است. او در روزگار پس از غيبت صغرا (336 ـ 430 ق) زندگي کرده است و تأليفات بسياري را سامان داده که از آن جمله ميتوان به کتاب المهدي اشاره کرد (الرسالة المستطرفة: ص 49؛ کشف الظنون: س 14652).
بنا بر آنچه گذشت، نگارش کتاب درباره مهدويت و بويژه غيبتنگاري، در ميان اماميه رواج چشمگيري داشته است؛ امّا با بررسي تاريخي نگارشها درمييابيم که واقفيه، نخستين کساني هستند که غيبتنگاري را آغاز کردند. به نظر ميرسد که شيعيان عصر امام رضا( براي مقابله با اين فرقه و ايستادگي در مقابل سوء استفادههاي ايشان از فرهنگ انتظار و مسئله غيبت، دست به قلم شده، نگارشهايي را در اين خصوص، سامان دادند. بدين ترتيب، اماميه در پاسخ به استفاده ابزاري واقفيه از احاديث غيبت، پس از ايشان، گردآوري اين گونه احاديث را ضرور شمردند. پيش از حرکت واقفيه، شيعيان از اظهار اين احاديث، خودداري ميکردند؛ چه اين که اوّلاً مباحث غيبت، از اسرار درونگروهي به شمار ميرفت و ثانياً عموم شيعيان، توانايي درک آن را نداشتند؛ چرا که جامعه شيعه، هنوز به ضرورت غيبت، پي نبرده بود.