از دير باز تاکنون، افراد، اشخاص گوناگوني را در خواب ميبينند. اين اشخاص، ميتواند از آشنايان يا از غريبهها باشد؛ امّا بعضاً آدمي، اولياي الهي را در خواب ميبيند. در اين جا اين سؤال پيش ميآيد که: آيا ميتوان در خواب، پيامبران و ائمه اطهار را ديد يا اين، صرفاً خيال و وهمي بيش نيست؟ حديث: «من رآنا فقد رآنا»، به اين سؤال، پاسخ ميدهد و مرحوم کاشف الغطا نيز درباره اين حديث، توضيحي داده است.
امّا صحّت حديث در شهرت و استفاضه، به حدّي است که شيعه و سنّي، آن را في الجمله روايت کردهاند. اگر چه در الفاظ آن، اختلاف است؛ امّا قدرِ مشترک آن، اين است: «عن النّبي( : من رآني فقد رآني فإن الشيطان لا يتمثّل بصورتي»، که مستفيض است و صدوق، در الأمالي (ص 121) و عيون أخبار الرضا( (ج 1 ص 288) آورده و ابو الفتح کراجکي در کنز الفوائد (ص 212 و 213)، آن را آورده و کلامي بلند در شرح آن از استادش شيخ مفيد( نقل کرده است.
امّا صحّت خوابها، في الجمله، و تطابق آنها با واقع، امري است که قابل انکار نيست، بلکه وجدان آدمي، قبل از شريعت و قرآن، به آن شهادت ميدهد و حکماي هند و يونان، بر آن اتّفاق دارند و تنها مادّيون ـ که منکر ارواح مجرّد هستند ـ آن را انکار مينمايند؛ امّا نزد قائلان به وجود ارواح و احضار ارواح مُردگان، امري است که نزد آنها به حقيقت پيوسته است (جنّة المأوي: ص 309 و 310).
4. معناي حديث «حسين منّي و أنا من حسين»
مرحوم کاشف الغطا، شهرت اين حديث را تا اندازهاي ميداند که ما را از بحث درباره صحّت و سقم سند حديث، بينياز ميکند. ايشان، مفصّلاً راجع به اين حديث، بحث کرده و در پايان مينويسد:
ظهر لک معني الحديث الشريف بالوجه الأکمل وهو «حسين منّي» بالولادة الجسمانية، و «أنا من حسين»، بالولادة الروحانية.
ايشان، سپس مطالب معرفتياي را بيان ميکند که خارج از موضوع اين مقاله است (همان: ص 302 و 303).
5. مراد از «اسم» يا «اسماء» در دعاهاي اهل بيت و اشتقاق اسماي اهل بيت از اسم خداوند مراد از «اسماء» در اين دعاهاي شريف، مظاهر الهي است که خداوند متعال، در زمانهاي خاصّي و مکانهاي مقدّسي براي اوليا و اصفياي خاص خود، به آنها متجلّي ميشود که به بسياري از اين ظهورات، در «دعاي سمات» که در عصر جمعه خوانده ميشود، اشاره شده است. امّا مراد از اشتقاق نام بعضي از اولياي خداوند از نامهاي الهي، اشتقاق از مصادر و معاني شريفي است که حقاً و علي الإطلاق، از اوصاف حق تعالي است، مثل «حمد» که محمّد( از آن مشتق شده است و يا «علوّ» که نام علي( از آن مشتق شده است و يا مثل «حسن» و «إحسان» که نام «حسن» و «حسين» از آن، مشتق شده است و ... (همان: ص 296).