جلوه‌هايي از هنر تصويرآفريني در روايات نبوي - صفحه 9

الآن حمي الوَطيس (المجازات النبوية: ص 45؛ کتاب من لا يحضره الفقيه: ج 4 ص 377؛ بحار الأنوار: ج 19، ص 191؛ مسند ابن حنبل: ج 1، ص 207؛ صحيح مسلم: ج 5 ص 167؛ الجامع الصغير: ج 1 ص 469؛ کنز العمّال: ج 10 ص 386).
هم‌اکنون، تنور جنگ، گرم شد.
اين تعبير ايشان، که کنايه از شدّت گرفتن جنگ است (المجازات النبوية: ص 45)، تعبيري است که از جمله‌اي که ديگران در اين باره به کار برده‌اند، يعني: «استعرت الحرب؛ آتش جنگ ، برافروخته شد»، بسيار جامع‌تر است؛ زيرا «وَطيس» که به معناي تنور است، براي نشان دادن مرکز حرارت و آتش، جامعيت بيشتري دارد و مفهوم گرمي را براي جنگ، بهتر مي‌رسانَد و در ذهن شنونده، شعله‌وري و گرمي را بهتر مجسّم مي‌کند (در قلمرو بلاغت: ص 445) و بنا به گفته ابن اثير، اين عبارت، به طريق مجاز، پيش از پيامبر خدا، از کسي ديگر، شنيده نشده است (المثل السائر: ج 1 ص 97).

مَخارف

در حديثي نغز، از پيامبر خدا روايت شده است که فرمود:
عائد المريض علي مَخارف الجنّة حتّي يرجع (المجازات النبوية: ص 113؛ بحار الأنوار: ج 78 ص 216؛ الفائق في غريب الحديث: ج 1 ص 310).
عيادت کننده از بيمار، در طريق بهشت [گام نهاده] است تا آن هنگام که از نزد وي، بازگردد.
واژه «مخارف»، در لغت به معناي راهي است که ميان دو رديفِ نخل قرار دارد، به گونه‌اي که دست انسان به نخل‌هاي دو طرف مي‌رسد (المنجد: واژه «خرف»). همچنان که پيداست، اين واژه، به زيبايي تمام، صحنه جذّاب و خيره کننده‌اي را در پيشِ روي ما به نمايش گذاشته است که در آن، عيادت کننده از بيمار را مي‌توان در فضايي آکنده از بَهجت و سُرور، مشاهده نمود.

شجنه

در کلامي موجز، امّا پُرمحتوا، از پيامبر خدا چنين روايت شده که فرمود:
الرحم شجنة من الله( (معاني الأخبار: ص 203؛ المجازات النبوية: ص 138؛ بحار الأنوار: ج 23 ص 265؛ صحيح البخاري: ج 7 ص 73؛ کنز العمّال: ج 5 ص 831).
رحم کردن، شاخه‌اي است از جانب خداوند( .
واژه «شجنة» در اين حديث شريف، به معناي شعبه و فرعِ چيزي است و به همين دليل، به شاخه‌هاي درخت، از جهت انشعاب آنها از تنه درخت، شجنه گفته مي‌شود. از همين باب است که مي‌گويند: «الحديث ذو شجون»؛ يعني سخن، داراي رشته‌هاي مختلفي است که انسان، وقتي

صفحه از 31