و در جاي ديگر، بر مفسّراني که به نقل اسرائيليات ميپردازند، خُرده ميگيرد. براي مثال، در ذيل آيه 102 سوره بقره ـ که درباره داستان هارون و ماروت است ـ ميگويد:
مفسّران ما در اين باره، سخن بسيار گفتهاند و مدرک بيشتر اين سخنان، تنها اسرائيلياتي است که نه عقل آنها را ميپذيرد و نه نقل. فخر رازي، حدود بيست صفحه از تفسير خود را در باب اين آيه، سياه کرده و بر پيچيدگي اين مطلب، افزوده است (همان: ص 161).
در اين جا، اين پرسش مطرح ميشود که: اگر مفسّر از روايات اسرائيلي استفاده نميکند، پس براي ذکر قصّه، از چه منبع و مصدري استفاده ميکند؟
پاسخ آن است که ايشان، يا بر اساس ظاهر الفاظ و يا بر اساس مجموع آيات قرآني، به تفسير آيه ميپردازد. براي نمونه، مفسّر در ذکر قصّه طالوت ميگويد:
نَذکُرُها نَحنُ کما دَلَّت عليها ألفاظُ هذهِ الآيات (همان: ص 377).
وي در بيان اين داستان، ضمن استفاده از آيات قرآني، تفاصيل و اضافات وارد شده در اين باره را رد ميکند و در پايان ميگويد:
و هذا ملخَّص ما دلّت عليه آيات الکريمة و... أما هذه و ما إليها ممّا جاء في کتب التفاسير فلا سند لها إلاّ الإسرائيليات (همان: ص 379).
| همچنين درباره خلقت آدم( ذيل آيه 14 تا 25 اعراف، با عنوان «قصّة آدم کما هي في القرآن»، به بيان داستان خلقت آدم( ميپردازد (ج 3 ص 313).
از رويکرد اينچنيني مفسّر به قصص قرآن، برداشت ميشود که وي در داستانهاي قرآني، به هيچ وجه از روايات اسرائيلي استفاده نميکند.
3. رويکرد روايي مفسّر در تبيين مقصود آيات
اگر با ديدي روايي، رجوعي دوباره به بخش «بيان معنا» در تفسير الکاشف داشته باشيم، نکات زير به چشم ميخورند:
1. قاعدهاي کلّي که بر اين تفسير، حاکم است، آن که مفسّر در تبيين مراد و مقصود آيه، از روايت به عنوان شاهد و مؤيد، استفاده ميکنند و کمتر ديده ميشود که وي در تبيين آيهاي، تنها به ذکر روايت، بسنده نمايد؛ بلکه در ابتدا، فارق از روايت، به تبيين آيهاي ميپردازد و در صورت وجود روايتي از معصومان( از آن يا به عنوان مؤيد و يا براي توضيح بيشتر، استفاده ميکند. براي نمونه، در ذيل آيه 183 بقره يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ آمده است که بيشتر مفسّران گفتهاند که عبارت لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ حکم وجوب روزه را بيان ميکند؛ يعني اين که روزهدار با روزه خويش، کنترل نفس، ترک شهوات حرام و صبر بر آنها را تمرين ميکند. در اين جاست که وي براي تأييد، به ذکر رواياتي ميپردازد: