تعيينِ تاريخ مباهله

تعيينِ تاريخ مباهله

در مورد تاریخ مباهله اختلاف نظر وجود دارد. بحثی در این زمینه.

سال مباهله

بر پايه اسناد تاريخى متعدّد، مباهله پيامبر صلى الله عليه و آله با نجرانيان، پس از هجرت به مدينه رخ داده است. مى توان گفت مشهور مورّخان[۱]، اين رويداد را در سال دهم و برخى در سال نهم ذكر كرده اند و علاّمه طباطبايى قدس سره آن را در سال ششم و يا پيش از آن دانسته است. اينك نقل و نقد اقوال:

الف ـ سال ششم هجرى

علاّمه طباطبايى، بر اين باور است كه واقعه مباهله از نظر تاريخى، فاصله چندانى با نامه نگارى پيامبر صلى الله عليه و آله به سران كشورها ندارد و چون نامه نگارى در سال ششم بوده، مباهله نيز در همين سال و يا حتّى پيش تر، روى داده است.[۲]قرينه هاى علاّمه طباطبايى، قرار داشتن آيه مباهله در سوره آل عمران كه يكباره در سال هاى ميانى هجرت، يعنى پس از جنگ اُحد و پيش از استقرار كامل حكومت مدينه، نازل شده است شاهد نظريه خود دانسته اند زيرا در آيات اين سوره مباحثى درباره جنگ اُحد و مباهله با نصاراى نجران مطرح شده، و درباره برخى امور مربوط به يهود، وادار نمودن مسلمانان به قيام در برابر مشركين، و دعوت نمودن آنان به صبر و ثبات تذكراتى داده شده است.[۳]

ايشان همچنين مى فرمايد: بنابر برخى از گزارش ها، نزول آيه «قُلْ يَأَهْلَ الْكِتَبِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا...»[۴]ـ با فاصله سه آيه بعد از آيه مباهله آمده است ـ ناظر به جريان مباهله است، زيرا اين آيه در ميان چند نامه از نامه هاى ارسالى پيامبر صلى الله عليه و آله به سران كشورها آمده، بنابر اين بايد نزول آيه را در سال ششم هجرى دانست.

علاّمه در پايان، اين نكته را كه پيامبر صلى الله عليه و آله به سران كشورهاى دوردستى مانند روم و مصر و ايران نامه بنويسد، امّا از نجرانيان در همسايگى خود چشم پوشى كند، بعيد شمرده است.[۵]

نقد نظر علاّمه طباطبايى

قرائنى كه علاّمه قدس سره براى اثبات وقوع مباهله در سال ششم هجرى بدان اشاره كرده اند، به طور خلاصه عبارت است از:

۱. نزول سوره آل عمران در فضايى كه نظام اسلامى استقرار كامل نيافته است، و دعوت به صبر و ثبات در آيات اين سوره را دليل بر اين مدعا دانسته اند.

۲. هم زمان بودن نزول آيه «قُلْ يَأَهْلَ الْكِتَبِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا...»[۶]با آيه مباهله.

۳. بعيد شمردن نامه نگارى به كشورهاى دوردست در سال ششم هجرى قبل از دعوت مسيحيان نجران كه در همسايگى حجاز قرار داشتند.

در پاسخ به اين فرامين مى توان گفت:

اولاً. عدم استقرار كامل حكومت در مدينه مى تواند قرينه اى به ضرورى نبودن نامه نگارى در سال ششم براى مسيحيان نجران باشد.

ثانيا. سياق آيات، دليل قطعى هم زمان بودن نزول آنها، و نفى قرائن معتبر تاريخى نيست.

ثالثا. نامه هاى پيامبر صلى الله عليه و آله، به سران كشورهاى قدرتمند و مؤّر در دنياى آن روز بوده و اين كار، گونه اى رفتار سياسى و باز كردن عرصه بين المللى و عمومى براى عرضه پيام هاى اسلام بوده است. از اين رو، به نامه نگارى با يك اقليت مذهبى در درون جزيرة العرب به نام مسيحيان نجران، نيازى نبوده است. افزون بر اين، نگاشتن نامه هايى استوار و باصلابت به سران روم و مصر و حبشه كه به گونه اى حامى نجرانيان بودند، به اندازه كافى براى ايشان، هشدار دهنده بوده است.

ب ـ سال نهم هجرى

ابن كثير، مورّخ و مفسّر مشهور، ورود نجرانيان را به مدينه در سال نهم هجرى مى داند كه با شهرت اين سال به نام «عام الوفود»[۷]، سازگار است.[۸]حلبى و شنقيطى نيز با ابن كثير موافق اند،[۹]هر چند ورود هيئت هاى نمايندگى تا محرّم سال يازدهم نيز استمرار داشته است.

گفتنى است دليلى استوار بر ردّ اين قول نداريم و سخن شيخ مفيد قدس سره كه مباهله را پس از فتح مكّه مى داند[۱۰]نيز با آن مخالف نيست؛ زيرا وقايع مكّه و نبرد حنين و محاصره طائف، موجب مى شود پيامبر صلى الله عليه و آله در اواخر سال هشتم به مدينه باز گردد و نامه نگارى و حركت نجرانيان نيز يكى دو ماه زمان نياز دارد.

ج ـ سال دهم هجرى

طبرى، مورّخ مشهور، ابن اثير، مورّخ نامدار، و نيز مسعودى، ابن خلدون، مقريزى، ذهبى و تنى چند از معاصران، وقوع مباهله را در سال دهم هجرى دانسته اند[۱۱]و اگر فراوانى مورّخان، مرجّح قابل اعتمادى باشد، سال دهم از سال نهم، مقبول تر خواهد بود.

ماه و روز مباهله

مورّخان مشهور، ماه و روز مباهله را تعيين نكرده اند ؛ امّا دو محدّث شيعى، شيخ طوسى و ابن طاووس، بر اساس دو روايت ضعيف السند، روز مباهله را بيست و چهارم ذى حجّه ذكر كرده و روزهاى بيست و يكم، بيست و پنجم و بيست و هفتم را نيز محتمل دانسته اند.[۱۲]بر پايه اصل تسامح در اين گونه امور، مشكلى در پذيرش اين احتمالات نيست ؛ زيرا با وجود حجّ امام على عليه السلام در سال نهم و دهم و نيز حضور پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در هجدهم ذى حجّه سال دهم در جحفه و غدير خم، حضور اين دو بزرگوار در مدينه در اواخر ذى حجّه بجز روز بيست و يكم، ممكن است ؛ زيرا فاصله مدينه تا جحفه در حدود پنج روز و تا مكّه حدود هفت روز بوده است.

گفتنى است لزومى به در نظر گرفتن مدّت زمان زيادى ميان بازگشت پيامبر صلى الله عليه و آله از حج و حركت نجرانيان به سوى مدينه نيست. مى توان تصوّر كرد كه آنان با آگاهى از عزيمت پيامبر به حج، حركت كرده و همراه قافله هاى حج، خود را به مدينه رسانده باشند.[۱۳]


[۱]ر . ك : ص ۸۶ .

[۲]ر . ك : الميزان فى تفسير القرآن : ج ۳ ص ۲۶۷ . گفتنى است كه علاّمه طباطبايى رحمه‏الله در پانوشت ص ۲۴۰ نيز هر دو قول سال نهم و دهم را خالى از اشكال ندانسته است . نيز ، ر . ك : ج ۹ ص ۲۵۳ .

[۳]ر . ك : الميزان فى تفسير القرآن : ج ۳ ص ۵ .

[۴]آل عمران : آيه ۶۴ .

[۵]ر . ك : الميزان فى تفسير القرآن : ج ۳ ص ۲۶۶ ـ ۲۶۸ .

[۶]آل عمران : آيه ۶۴ .

[۷]ر . ك : البداية و النهاية : ج ۵ ص ۴۰ .

[۸]ر . ك : البداية والنهاية : ج ۵ ص ۵۲ .

[۹]ر . ك : السيرة الحلبيّة : ج ۳ ص ۲۸۷ ، أضواء البيان : ج ۴ ص ۳۴۱ .

[۱۰]الإرشاد : ج ۱ ص ۱۶۶ . نيز ، ر . ك : ح ۶ .

[۱۱]تاريخ الطبرى : ج ۳ ص ۱۳۹ ، الكامل فى التاريخ : ج ۲ ص ۲۹۳ ، التنبيه و الإشراف : ص ۲۳۹ ، تاريخ ابن خلدون : ج ۲ ص ۴۷۷ ، إمتاع الأسماع : ج ۲ ص ۹۴ ، تاريخ الإسلام ، ذهبى : ج ۲ ص ۶۹۵ .

[۱۲]مصباح المتهجّد : ص ۷۶۴ ، الإقبال : ج ۲ ص ۳۵۴ .

[۱۳]ر . ك : سيّد المرسلين، سبحانى : ج ۲ ص ۶۱۰ ـ ۶۲۱ .