سازند و حكومت را امري دنيايي و در اختيار خود بدانند تا عالمان ديني و در رأس آنها اهلبيت( را منزوي گردانند.
3. اين حديث در قرن سوم در منابع اهل سنت مثل صحيح مسلم و مسند احمد نقل شده است، ولي عجيب اين است كه دكتر سروش آن حديث را از ابن عربي در قرن هفتم نقل ميكند؛ در حالي كه اولاً، ابن عربي محدّث و كتاب فصوص الحكم او منبع حديثي نيست.
ثانياً، شخصيت ابن عربي و توجه امام خميني( به بعد عرفاني او به معناي تأييد همه مطالب و احاديث منقول در كتابهاي او نيست.
آيا سزاوار است كه ما احاديث جعلي را از شخصيتهاي غير محدّث نقل كنيم و حتي جعلي بودن آن را بپذيريم، ۱ ولي اصرار كنيم كه بر اساس آنها خطاي علمي به پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) نسبت دهيم؟ آيا صرف نقل و پذيرش يك حديث توسط شخصيتهاي عرفاني باعث صحت حديث ميشود و بايد ما از آنها تقليد كنيم و مفاد آنها را باور كنيم يا نقد و بررسي بكنيم؟
ج. بررسي دلالت حديث
احاديث يادشده داراي اشكالات متني متعدد است، از جمله:
1. برخي احاديث مخالف قرآن هستند؛ چرا كه در حديث جابر آمده است كه پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود: لا لقاح او ما اري اللقاح بشيء و اين مطلب با ظاهر آيه قرآن ـ كه لقاح گياهان و ابرها را مطرح ميكند ۲ و با دلالت التزامي آياتي كه زوجيت گياهان و همه اشياء را مطرح ميكند ـ ۳ مخالف است؛ چون لازمه زوجيت، لقاح است.
و با توجه به اين كه سورههاي حجر، يس و ذاريات مكي است، پس پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) قبل از ورود به مدينه از زوجيت موجودات و لقاح گياهان از طريق وحي اطلاع داشته است.
بنابراين، بر اساس رواياتي كه دستور ميدهد احاديث مخالف قرآن را رد كنيد، ۴ اين احاديث تأبير النخل مردود اعلام ميشود.
2. اين احاديث از نظر متن، مضطرب است؛ چون نقلها يكسان نيست و در برخي آمده كه پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) با قاطعيت فرمود لا لقاح و در برخي آمده است كه بر اساس ظن خود سخن گفت و مطالب ذيل احاديث در مورد امور دنيوي و ديني با همديگر ناسازگار است: ددد (اعلم بامر دنياكم، فاذا امرتكم بشئي من دنياكم فانّما انا بشر، ما انا بزارع و...). ذذذ
1.. ر.ك: نامه طوطي و زنبور ، دكتر سروش، ارديبهشت ۱۳۸۷ كه ايشان در اين نامه جعلي بودن حديث فوق را ميپذيرد و مينويسد: اما حديث لقاح گياهان و گرده افشاني درخت نخل، شايد به قول شما حديثي ضعيف يا مجعول باشد، باكي نيست، اين همه حديث معجول در شيعه و سني داريم. اين هم يكي. اما نكته در اين جا نيست. نكته اين است كه مسلمانان و اكابر علم و عرفانشان، قرنها با اين گونه احاديث زيستهاند و بدانها باور داشتهاند و آنها را مطلقاً منافي ايمان و نبوت ندانستهاند .
2.. سوره حجر، آيه ۲۲.
3.. سوره رعد، آيه ۳؛ سوره يس، آيه ۳۶؛ سوره ذاريات، آيه ۴۹.
4.. الوافي، ج۱، ص۲۸۵ - ۲۹۰، ح ۱۳؛ وسائل الشيعة، باب ۹ من ابواب صفات القاضي، ح۲۱ و....