كردن مردم به اين جامعه و برانگيختن آنان به صلاح، از هر فرصتي استفاده ميكند تا آرمانشهر خود را ترسيم نمايد و ويژگيهاي آن را به بيان آورد.
جامعة آرماني حضرت زهرا عليها السلام
اين جامعه، دو بعدي و دو سويه است: بعد فرابشري و فرامادي و بعد بشري و مادي. به بياني ديگر، يك سر اين جامعة آرماني به وجود مطلق حق و كروبيان گره خورده و سر ديگرش در زمين و ماده ريشه دوانده است. در بعد فرامادي، خداوند و فرشتگان قرار دارند و در بعد بشري آن پيامبران، اولياي الهي، صالحان و انسانهاي معمولي.
آرمانشهر حضرت زهرا عليها السلام را نور خدا و سبزة عشق به او و زلال آب صافي اسلام تشكيل ميدهد و از اين نظر، با ديگر جامعههاي آرماني شرقي و غربي از جمله شهرهاي آرماني نظامي، جامي، مور، افلاطون و ديگران متفاوت است. اين جامعه، در نگاه اول در ناكجا آبادتري قرار دارد كه در چشمهساران آن آب پاك دين جاري است و باغ و بستانهايش، كه وجود مقدس پيامبر صلّي الله عليه و آله و اهل بيت ايشان عليهم السلام است، از اين چشمهها سيراب شده رشد كردهاند و به بار نشستهاند. با اين حال، هر كس كه سوداي رسيدن دارد، ميتواند بدان واصل گردد و از اهالي و سكنة هميشگي آن شود. اين جامعه، جامعهاي است كه با رعايت همة اصول و ضوابط آن ميتواند وجود خارجي و عيني داشته باشد، دور دست و ديرياب هم نيست و براي يافتن آن نيازي به سفر به ناكجا آباد حكما و هيچستان نداريم.
با آنكه گفتهاند:
ناكجاآباد غايت حركت كمالجويانة انسان و بنبست پيشرفت تاريخ است و تمامي تكاپوي آدمي براي رسيدن به كمال و سعادت مطلق تا هنگامي معني و مفهوم دارد كه بدان دست نيافته باشد. ۱
اما در آرمانشهر حضرت فاطمه عليها السلام ـ كه همان شهر اسلام است ـ حركت كمالجويانة انسان به خدا منتهي ميشود كه كمال مطلق است و از آنجا كه كمال پروردگار را نهايت نيست، انسان ميتواند تا بينهايت به سوي كمال سير كند و نقطه توقف و پاياني براي او متصور نيست. بنابر اين، در چنين جامعهاي همه چيز هدفمند خواهد بود و هيچ چيز عبث و بيهوده خلق نشده است كه: أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثاً وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ۲ و هيچ حركتي ناديده گرفته نميشود كه: فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ . ۳
1.آرمانشهر در انديشه ايراني، ص۱۲۴ .
2.سوره مؤمنون، آيه ۱۱۵ .
3.سوره زلزال، آيه ۷ و ۸ .