ميدهد. ۱ و جامعة مطلوب خود را جامعهاي تعريف ميكند كه اهالي آن «از ميان همة لذتها بويژه به لذتهاي روحي روي ميكنند». ۲ و حتي نيايش با وجدان پريشان را خطا ميدانند. ۳
بينشاني
اصطلاحاتي نظير ناكجا آباد، خوبستان، هيچ جا، و شهر خيالي همه نشان از بينشاني آرمانشهر دارد. در انديشة متفكران شرقي و غربي، هر دو، جامعة آرماني در جزيرهاي دور افتاده يا شهري ناشناس و گمنام در دوردستهاي عالم خاكي قرار دارد كه دست مردمان سرزمينها و جوامع غير آرماني به آن نميرسد و كمترين و محدودترين ارتباط و رفت و آمد را بدانجا دارند. افلاطون در عالم تصور و فكر خود شهري نو ميسازد ۴ و حتي معتقد است چنين شهري در هيچ نقطة جهان وجود ندارد و شايد نمونة آن در آسمان موجود باشد. ۵ فارابي تمام قسمتهاي معمورة زمين را به طور كلي، محدودة مدينة فاضله ميداند. ۶ آرمانشهر مور در جزيرهاي دورافتاده و خيالي قرار دارد. ۷ شهرهاي آرماني نظامي و جامي نيز در اقبالنامه و خردنامه اسكندري نام و نشاني ندارد. خواجه نصير در مورد مكان مدينة فاضله سكوت ميكند.
حتي مكانهايي نيز كه به جوامع آرماني شباهت دارد در جاهاي دوردست واقعاند. حي بن يقظان، به روايت ابن طفيل، در جزيرهاي از جزاير هند به تنهايي زندگي ميكند كه در زير خط استوا قرار دارد و سلامان و اَبسال نيز در جزيرهاي نزديك جزيرة حي بن يقظان زندگي ميكنند. ۸
بنابراين، كاربرد «ناكجا آباد» براي شهر آرماني نشان ميدهد كه چنين جامعهاي دشوار به دست ميآيد و با اجتماعات انساني دنيا، از نظر كيفيت و كاركرد فاصلهاي زياد دارد، به امتداد فاصلة زمين تا آسمان و فرش تا عرش.
در پايان اين بحث، به يك ويژگي ديگر اشاره ميكنيم كه در جوامع آرماني حكماي مسلمان جايگاهي ندارد و عمدتاً در آرمانشهرهاي افلاطون و تامس مور ديده ميشود و آن نظام اشتراكي شبيه به نظام كمونيستي است. افلاطون و مور، با آنكه از افراد متدين و معتقد جامعة خود هستند، اما اصولي را در مورد مالكيت خصوصي مطرح ميكنند كه بيشباهت به جوامع كمونيستي نيست. مور مالكيت خصوصي در ثروت و دارايي را از جامعة خود طرد ميكند. ۹ و افلاطون پا را از اين هم فراتر ميگذارد و اشتراك در دارايي، زن و فرزند را مطرح مينمايد. ۱۰
1.آرمانشهر (مور)، ص۱۲۲و۱۲۳ .
2.همان، ص۹۹ .
3.همان، ص۱۳۳ .
4.جمهور، ص۱۱۵ .
5.همان، ص۵۴۸ .
6.انديشههاي اهل مدينه فاضله، ص۲۷۱ .
7.آرمانشهر (مور)، ص۶۷ .
8.حي بن يقظان و سلامان و ابسال، ص۵۵ و۷۳ .
9.آرمانشهر (مور)، ص۶۰ و۶۱ و۷۲ .
10.جمهور، ص۲۶۷ .