نظام طبقاتي
طبقاتي بودن جامعه، كم و بيش، در همة مدينههاي فاضله به چشم ميخورد. شهر آرماني افلاطون داراي سه طبقه حاكمان و زمامداران، نگاهبانان، برزگران و پيشهوران است. افلاطون اين سه طبقه را، به ترتيب، در مرتبة طلا، نقره، آهن و برنج قرار داده و معتقد است اگر تداخلي در اين مراتب صورت گيرد، خلل به جامعه راه پيدا ميكند. او جابه جايي و ارتقا و تنزل افراد را از طبقهاي به طبقة ديگر، بر اساس شايستگيها و استعدادات افراد ميپذيرد؛ اما حكمراني فردي از طبقة پيشهوران و كشاورزان را بدون جا به جايي طبقاتي موجب تباهي و نابودي جامعه ميداند. ۱ در حقيقت، افلاطون با اين تقسيم بندي سهم كشاورزان و پيشهوران را در حكومت جامعة آرماني خود به صفر ميرساند و هيچ حقي از اين جهت براي آنان قايل نيست.
در يوتوپياي مور نيز همين نظام طبقاتي به گونهاي ديگر ديده ميشود. در اين جامعه نيز كارگران، دانشوران، سفيران، كاهنان، سيفوگرانتها (سركردگان و خانها)، ترانيبورها (بالاتر از سركردگان) و شهريار از هم تفكيك و متمايز شدهاند. ۲
فارابي، پس از رئيس مدينة فاضله، مراتبي را طرح ميكند كه مردم در آنها بر مرتبة فروتر از خود فرمانروا و نسبت به مرتبة فراتر از خود فرمان پذير هستند و به گروهي اشاره ميكند كه:
تنها خدمت كنند و خادم باشند، نه مخدوم و در فرودترين مراتب قرار دارند كه طبقة فرودترين اجتماعات مدينه ايناناند. ۳
در مدينة فاضلهاي هم كه خواجه نصير در اخلاق ناصري توصيف و ترسيم ميكند، به تأثر از فارابي مراتبي تعيين شده است. خواجه از پنج صنف و طبقه به عنوان اركان مدينة فاضله نام ميبرد: افاضل، ذوي الالسنه، مقدران، مجاهدان، ماليان. ۴
هم فارابي و هم خواجه نصير، اين تقسيمبندي را بر اساس شايستگيها و استعدادات افراد انجام ميدهند. خواجه، به صراحت به اين نكته اشاره ميكند كه:
اين اختلافات به حسب استعدادات باشد. ۵
عدالت و برابري
نظام طبقاتي نه تنها فساد و درهم ريختگي را در جامعههاي آرماني فوق باعث نميشود، بلكه به حكم تعريف عدل ـ كه «وضع الشيئ في موضعه» است ـ يا به تعبير اميرالمؤمنين عليه السلام: «يضع الامور مواضعها»، ۶ موجب قوام نظام خواهد شد. خواجه نصير با اين وصف ميگويد:
1.همان، ص۲۰۲و۲۰۳ .
2.آرمانشهر (مور)، ص۷۷ .
3.انديشههاي اهل مدينه فاضله، ص۲۵۸ .
4.اخلاق ناصري، ص۲۸۶ .
5.همان، ص۲۸۳ .
6.نهج البلاغه، حكمت ۴۳۷ .