جامعه آرمانی در كلام حضرت فاطمه زهرا(س) - صفحه 132

در ميان شعراي آرمانگراي ايراني نيز نظامي، معتقد به پادشاه ـ فيلسوف براي جامعة آرماني است و در شرفنامه، در ضمن بيان داستان اسكندر، او را پادشاه ـ فيلسوف ـ پيامبر مي‌نامد:


در آن حيرت‌آباد بي‌ياوران
زدم قرعه بر نام نام‌آوران

هر آيينه كز خاطرش تافتم
خيال سكندر درو يافتم

مبين سرسري سوي آن شهريار
كه هم تيغ زن بود و هم تاجدار

گروهيش خوانند صاحب سرير
ولايت ستان بلكه آفاق‌گير

گروهي ز ديوان دستور او
به حكمت نوشتند منشور او

گروهي ز پاكي و دين‌پروري
پذيرا شدندش به پيغمبري

من از هر سه دانه كه دانا فشاند
درختي برومند خواهم نشاند

نخستين در پادشايي زنم
دم از كار كشور خدايي زنم

ز حكمت برآرايم آن‌گه سخن
كنم تازه تاريخ‌هاي كهن

به پيغمبري كوبم آن‌گه درش
كه خواند خدا نيز پيغمبرش

سه در ساختم هر دري كان گنج
جداگانه بر هر دري برده رنج

۱ نكتة قابل توجه آن‌كه اين پادشاه ـ فيلسوف از تأييدات آسماني مدد مي‌گيرد و مرتبط با عالم معناست. در ابيات فوق ديديم كه نظامي در كنار دو صفت پادشاهي و حكمت، صفت پيامبري را نيز براي زمامدار مدينة فاضله لازم شمرده است. افلاطون نيز همين معنا را باور دارد و مي‌گويد:
وي در شهري كه شايستة اوست، به كار سياست خواهد پرداخت، ولي نه در شهري كه در آن به دنيا آمده، مگر به تأييد قوة آسماني… . ۲

3 ـ 2. نظم، هماهنگي، قانون

از آنجا كه بيشتر طراحان مدينه‌هاي فاضله فلاسفه‌اند كه خود داراي نظام مشخص و معين فكري هستند، تقريباً بر تمامي اين مدينه‌ها نظم و قانون حكمفرماست. اين ويژگي در آرمان‌شهر مور و كتاب جمهور افلاطون به وضوح ديده مي‌شود. در مدينه فاضله فارابي نيز همه چيز با نظام فلسفي طبيعت و آفرينش سازگار و همسوست و نظم لازم در مراتب وجود حفظ شده است. در مقابل، جامعه‌هاي غير آرماني يا به قول فارابي، مدينه‌هاي جاهله يا جاهليه ـ كه خود انواع و اقسامي دارد ـ جامعه‌هايي سراسر بي‌نظم و به هم ريخته و مضطرب است كه در آن هيچ چيز در موقعيت شايستة خود قرار ندارد.

1.شرفنامه، ص۹۵و۹۶ .

2.جمهور، ص۵۴۸ .

صفحه از 150