فاضله را پيريزي ميكند ۱ و خواجه نصير نيز با تأكيد بر طبيعت مدني انسان، سعادت او را به معاونت ياران و دوستان صديقش وابسته ميداند. ۲
آنچه در اين اجتماعات مهم است، تنها رفع نيازهاي مادي نيست، بلكه شايد بتوان گفت عمدهترين هدف مدينههاي فاضله و آرمانشهرها و تشكيل چنين جامعههايي، بر طرف كردن يا حتي پاسخگويي به خواستهها و احتياجات معنوي و فرهنگي انسان است. افلاطون، پس از آنكه شهر آرماني خود را در تصوراتش ترسيم ميكند، به بيان نيازهاي مادي و سپس معنوي و فرهنگي افراد آن جامعه و راههاي رفع آن نيازها ميپردازد. ۳ تلقي فارابي از انگيزة تشكيل مدينة فاضله، وصول افراد به برترين كمالات ممكن است:
هر يك از آدميان بر سرشت و طبيعتي آفريده شدهاند كه هم در قوام وجودي و هم در نيل و وصول به برترين كمالات ممكن خود محتاج به اموري بسيارند كه هر يك به تنهايي نتوانند متكفل انجام همة آن امور باشند و بلكه در انجام آن، احتياج به گروهي بود كه هر يك از آنها متكفل انجام امري از مايحتاج آن بود و هر يك از افراد انساني نسبت به هر يك از افراد ديگر بدين حال و وضع بود. ۴
خواجه نصير نيز معتقد است اجتماعي كه تنها بر پايه و اساس رفع ضروريات مادي فراهم آيد، از شمار مدينههاي جاهله و غير فاضله است:
اما [از] مدن غير فاضله … مدينة ضروري، اجتماع جماعتي بود كه غرض ايشان تعاون بود بر اكتساب آنچه ضروري بود در قوام ابدان از اقوات و ملبوسات، و وجوه آن مكاسب بسيار بود، بعضي محمود و بعضي مذموم. ۵
اما سعادت و كمال، مساعدت گرفتن از دوستان براي تمتع از التذاذات الهي و حقيقي خواهد بود:
هر كه تمامي او با غير او بود، به تنهايي كامل نتواند شد. پس كامل و سعيد كسي بود كه در اكتساب اصدقا غايت جهد بذل كند و خيراتي كه بدو تعلق گرفته باشد، ايشان را شامل گرداند تا به معاونت ايشان، آنچه به انفراد حاصل نتواند كرد، حاصل كند، و در مدت عمر به وجود ايشان تمتع و التذاذ يابد، تمتعي حقيقي و التذاذي الهي … نه لذت حيواني. ۶
پادشاه ـ فيلسوف
در رأس هرم زميني جامعة آرماني شرقي و غربي، پادشاهي حكيم قرار دارد كه همه چيز تحت فرمان و نظارت او انجام ميشود و ادارة تمامي امور جامعه به اراده و اختيار اوست. افلاطون، بنيانگذار فكر پادشاه ـ فيلسوف، تنها شرط دوام حكومت آرماني را وجود چنين پادشاهي ميداند و ميگويد:
1.انديشههاي اهل مدينه فاضله، ص۲۵۱ .
2.اخلاق ناصري، ص۳۲۱ .
3.جمهور، ص۱۱۵ به بعد .
4.اخلاق ناصري، ص۲۸۹ .
5.همان، ص۳۲۱ .