روانشناسي و فقه الحديث - صفحه 66

از اين گونه افراد را تلويزيون پخش كند; پدر مقتول نگذاشت. من گفتم براى اين كه بقيه افراد درس بگيرند, اجازه بدهيد. قاتل, شانزده ساله بود. پدر مقتول گفت: «قيافه اين نوجوان و برخورد او, دل مردم را به رحم مى آورد. آن قدر ما را تحت فشار قرار مى دهند كه اعدام نشود. من بايد قصاص كنم».
به بحث برگرديم. خلاصه قرار شد با آن استاد دانشگاه, براساس آموزه هاى حديثى و كارهاى روانشناسى, فيلم بسازيم. بعد برويم به حدود يكصد نفر از خانم ها و آقايان, نشان بدهيم. مى خواستيم تأثير عاطفه در قضاوت خانم ها مشخّص شود. فرضيه ما اين بود كه خانم ها بيشتر دلشان مى سوزد. البته مجرم ها طورى بودند كه حتماً مى بايست اعدام مى شدند. يك كسانى نگذاشتند كار ما پيش برود. بعد, رفتار متحجّرانه بعضى, باعث شد آن استاد را فرارى دادند و به خارج از كشور رفت. حالا من عرضم اين است كه از اين روش ها مى شود استفاده كرد.
سومين كاربرد روانشناسى در علم الحديث, اين است كه از يك سِرى كارهاى متقنى كه در روانشناسى انجام شده و جا افتاده, در فهم آموزه هاى حديثى استفاده كنيم. كاربرد اوّل, اين بود كه نگاه روانشناسانه به روايات بكنيم; دوم اين كه از روش هاى آمارى روانشناسى استفاده كنيم; سوم اين كه واقعاً يك جاهايى كار شده و به نتايج آنها شك نداريم و ضد ديدگاه هاى دينى ما هم نيستند. از اين موارد, در فهم روايات, استفاده كنيم. مثل طبقه بندى هايى كه شده و نگاه سلسله مراتبى دارند. مثلاً عقل انسان, از يك مراتبى مى گذرد. به عنوان نمونه, در كتاب طبقه بندى هدف هاى رفتارى بُلوم, راجع به آموزش آمده كه اوّلين چيزى كه ياد گرفته مى شود, حفظيات است, بعد فهم است و…. در اين زمينه, خيلى كار شده است. فهم سلسله مراتب, در فهم روايات, خيلى به ما كمك مى كند.
در همين بحث حياى از مردم, حياى از تنهايى, حياى از خود, و حياى از خدا, نگاه سلسله مراتبى, خيلى چيزها را معلوم مى كند. چرا حياى از خود, بالاتر از حياى از مردم است؟ در انسان, چه تغيير كيفى اى ايجاد مى شود؟ در جلسه اى در دارالحديث, همين هفته گذشته, روايتى خوانديم با همين نگاه تحليلى: ائمه(ع) فرموده اند كه انسان, چند

صفحه از 59