روايات «فصل الخطاب» نوري - صفحه 77

و 260 و 263 و 269 و 291 و 294 و 298 و 305 و 306 و 308 و 330 و 348 و 358 و 365 و 372 و 378 و 464 و 493 و 523 و 572 و 591 و 607 و 618 و 619 و 633 و 652 و 700 و 703 و 715 و 776 و 782 و 809 و 829 و 879 و 881 و 896 و 924 و 925 و 918 و 936 و 937 و 943 و 968 و 992 و 1037 و 1040 و 1061).
70. تفسير على بن ابراهيم القمى, هشتاد و هشت روايت (ش10 و 30 و 62 و 67 و 93 و 132 و 107و 146 و 158 و 174 و 185 و 208 و 220 و 235 و 251 و 259 و 267 و 275 و 276 و 287 و 302 و 304 و 310 و 314 و 315 و 344 و 353 و 359 و 371 و 384 و 385 و 391 و 406 و 419 و 415 و 423 و 435 و 439 و 450 و 478 و 492 و 507 و 529 و 530 و 536 و 538 و 546 و 559 و 565 و 575 و 616 و 629 و 635 و 637 و 655 و 660 و 665 و 668 و 688 و 695 و 699 و 702 و 709 و 731 و 780 و 784 و 787 و 788 و 791 و 800 و 807 و 814 و 816 و 836 و 837 و 847 و 851 و 854 و 857 و 867 و 868 و 886 و 920 و 945 و 952 و 1019 و 1030 و 1046).
از اين پنج كتاب اخير, سيصد و پنجاه روايتْ نقل شده كه با سيصد و پنجاه روايتى كه از شصت و پنج كتاب قبلى نقل شده بود, جمعاً هفتصد روايت مى شود. حدود 360 روايت ديگر باقى مى ماند كه همه از كتاب القرائات سيّارى نقل شده است.
به عبارت ديگر, يك سوم احاديث فصل الخطاب, از يك كتاب و يك سوم ديگر از پنج كتاب و يك سوم بقيه از شصت و پنج كتاب, نقل شده است.
مؤلّف فصل الخطاب براى مدّعاى خود, به دوازده دليل تمسّك جُسته است كه دليل يازدهم و دوازدهم وى, هزار و شصت روايت است كه شصت تاى آن به عنوان دليل يازدهم و هزارتاى آن به عنوان دليل دوازدهم ياد شده است.
دليل اوّل تا دهم وى, در كتاب كشف الارتياب شيخ محمود معرّب تهرانى و برخى كتاب هاى ديگر, به خوبى پاسخ داده شده اند و دليل يازدهم و دوازدهم (يعنى همان هزار و شصت روايت), نياز به اين داشتند كه تك تك آنها بررسى گردد كه اين كار را هم علاّمه عسكرى انجام داده است و اين مقاله هم در همين راستا تدوين گرديد.

صفحه از 82