كنار حافظه و تخّيل به آنها پاسخ مىدهد. غدّه هيپوفيز نيز كه از غده تالاموس فرمان مىگيرد ، به محركهاى صوتى پاسخ مىدهد و موجب بروز ترشحاتى مىشود كه نتيجه آن آزاد سازى مادهاى آرامبخش به نام آندروفين است. از آن جا كه مهمترين اثر ماده مذكور ، تسكين درد و انبساط و شادى در انسان است مىتوان به ارزش قرآندرمانى پى برد كه عملاً موجب آزادسازى ماده اندروفين مىشود. ۱
جمعبندى نهايى
در يك جمعبندى كلى مىتوان گفت كه رسالت اصلى قرآن ، درمان بيمارىهاى روحى و رذايل اعتقادى، اخلاقى و رفتارى است. با اين وجود ، روايات پر شمارى در باره درمان بيمارىهاى جسمى با قرآن به دست ما رسيده كه اگرچه سند و محتواى دستهاى از آنها خدشهپذير است، اما اصل موضوع به دليل روايات فراوان و نيز تجربه عملى، مسلّم و محرز است. البته به نظر مىرسد ميزان تأثير قرآن در درمان، متناسب با مراتب ايمان، اخلاص و يقينِ تلاوتكننده قرآن است و از اين رو كسانى كه در مراتب برترى قرار دارند بيشتر نتيجه مىگيرند؛۲ چنان كه در روايتى
1.«قرآن درمانى و تأثير سحرانگيز آن»، روزنامه كيهان شماره ۱۹۳۰۸ (مورّخ ۲۷ / ۷ / ۱۳۸۷) .
2.يكى از نمونههاى قطعى و روشن نقش قرآن در درمان بيمارىهاى جسمى ماجرايى است كه آية اللَّه سيد جعفر سيّدان براى اين جانب (رى شهرى) نقل كردند . ايشان فرمود: در ايّام تحصيل [در مشهد] ، غدّهاى پشت گردنم در آمده بود كه مختصرى درد مىكرد . براى معالجه نزد دكتر شاملو (پدر پروفسور شاملو) رفتم و در همان ايّام ، در درس اشارات آقا شيخ مجتبى قزوينى - كه در منزل تدريس مىكرد - شركت مىكردم . روزى سرِ درس به دليل درد آن مكرّر به گردنم ، دست مىكشيدم . پس از پايان درس ، ايشان فرمود : بنشين با تو كارى دارم ...! و فرمود : «چرا اين قدر به گردنت دست مىكشى ؟» جريان را گفتم . ايشان انگشت خود را بر اطراف آن غدّه گذاشت و گفت : «أعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم. (أَمْ أَبْرَمُواْ أَمْرًا فَإِنَّا مُبْرِمُونَ ؛ يا در كارى پاى فشردهاند ، ما نيز پاى مىفشاريم) (زخرف : آيه ۷۹)» . جملهاى هم اضافه كرد كه نفهميدم . از منزل ايشان كه بيرون آمدم ، هيچ اثرى از آن غدّه نبود .