طباطبايى و مطابق نظريه نظم عبد القاهر، الفاظ بايد جزء به جزء و ذره به ذره مطابق با معانى تنظيم شوند، و آن دو نيز بايد با امور واقع مطابقت كنند. بنا بر اين، برترين سخن آن است كه در آن ، خوشگوارى لفظ، استوارى سبك و اسلوب و رسانايى معنا ، با هم گرد آيند و هيچ اختلافى ميان اجزاى سخن نباشد.۱ اين همان چيزى است كه در كار شگفت قرآن جلوه مىكند. قرآن، ترجمان حقيقتهاى برين و متعالى است نه رسالهاى خيالپردازانه و احساسبرانگيز؛ اما اين نصّ واقعنما ، در تبيين حقيقت، آن سان از آرايههاى چشمگير و آذينهاى هوشبر، بهره دارد كه بىاختيار مخاطبان خويش را به ژرفاهاى معنا سوق مىدهد و عينيت معانى را در منظر آنان به تصوير و تجسيم مىآورد و حسّ برون و شعور درون آنان را تحريك و تسخير مىكند.
طيبى در سده هشتم در ذيل آيه
(فَخَرَّ عَلَيْهِمُ السَّقْفُ مِن فَوْقِهِمْ .۲
سقف از بالاى سر آنها ، بر آنها فرو ريخت)
مىنويسد: در اين سخن ، با اطناب عبارت «من فوقهم» - كه با وجود واژه سقف ، به ظاهر غير لازم مىنموده است - آن رويداد دهشتناك را به تصوير آورده است؛ ليصوّر الحالة الفظيعة الهائلة... .۳
آيه
(فَأَصْبَحَ فِى الْمَدِينَةِ خَآئِفًا يَتَرَقَّبُ ... .۴
در شهر ، نگران و چشمانتظار شب را به صبح رساند) .
1.الميزان فى تفسير القرآن : ج۱ ص۷۲.
2.نحل : آيه ۲۶ .
3.التبيان فى تفسير القرآن : ج۶ ص۳۷۴.
4.قصص : آيه ۱۸.