پژوهشى در باره اعجاز قرآن‏ - صفحه 24

طراوت، آسانى، پربارى، گوارايى، و روانى درك كرد و به زيبايى‏هاى آن آگاهى يافت؛ زيبايى‏هايى كه درك آن از عهده مردم عادى بيرون و انديشه‏هايشان در آن متحير است.۱
ابوبكر محمد بن طيب باقلانى(م 403ق)، متكلّم اشعرى نيز در اثر پر حجم خود، إعجاز القرآن، زبان قرآن را نه تنها برتر از ساير كلام فصيح عرب، بلكه به لحاظ ماهوى، مباين و مغاير با ديگر سخنان شيواى عربى و بيرون از اسلوب و نظم معهود آن دانسته است.۲
پس از اينان نوبت به عبد القاهر گرگانى(م 474ق)، متكلّم معروف اشعرى و از پايه‏گذاران بلاغت عربى و شارحان اسلوب و روش قرآنى مى‏رسد. گرگانى در دو اثر استوار خود أسرار البلاغة و دلائل الإعجاز، اوج اعجاز بيانى قرآن را نه در مفردات و فواصل، اوزان و استعارات و ساير انواع بديع، بلكه در نظم شگفت‏انگيز لفظى - معنايى آن معرّفى مى‏كند.
از ديدگاه عبد القاهر، بستر نظم، بسى فراخ‏تر از زيبايى‏هاى لفظى است؛ رسانايى و ظرافت‏هاى معنايى سخن نيز شعاع‏هاى اين دايره اند و در نظم قرآن ميان دو عنصر لفظ و معنا ، پيوندى ناگسستنى وجود دارد. ميان ذهن و زبان، رابطه‏اى تنگاتنگ هست. ذهن براى القاى معانى گوناگون نهفته در خود ، علامت‏هاى زبانى متناسبى را به كار مى‏گمارد و زبان، ابزار و بلكه نشانه انديشيدن و دالّ بر آن است. هر واحد كلامى، هر چند خُرد و كوچك، بر معنايى خاص دلالت مى‏كند و كمترين دگرگونى در معانى، به گونه‏اى خود را با تبدّل واژگان و تركيبات زبانى(الفاظ) آشكار مى‏سازد و متقابلاً هر تغيير اندك در الفاظ، علامت تبدّلى است كه در معانى

1.كتاب الصناعتين الكتابة والشعر : ص ۹ .

2.إعجاز القرآن : ص‏۳۰۰ .

صفحه از 67