مى توان به اين جمع بندى دست يافت كه از نگاه قرآن و احاديث اسلامى ، خداشناسى ، سه راه اصلى دارد كه راه هاى ديگر به اين سه باز مى گردند.
با تأمّل در آيات و احاديثى كه در باره راه هاى خداشناسى در سه فصل گذشته ملاحظه شدند ، مى توان به اين جمع بندى دست يافت كه از نگاه قرآن و احاديث اسلامى ، خداشناسى ، سه راه اصلى دارد ـ كه راه هاى ديگر به اين سه باز مى گردند ـ و آنها عبارت اند از :
۱ . خودشناسى ؛
۲ . جهان شناسى ؛
۳ . مجاهدت .
راه هاى اوّل و دوم ، علمى اند ؛ امّا راه سوم ، عملى است و البته هر سه راه ، در اين آيه شريف ، مورد اشاره قرار گرفته اند :
«سَنُرِيهِمْ ءَايَاتِنَا فِى الْاَفَاقِ وَ فِى أَنفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَىْ ءٍ شَهِيدٌ .[۱]
به زودى ، نشانه هاى خودمان را در كرانه ها[ى هستى ]و در وجود خودشان ، به آنان نشان خواهيم داد تا برايشان روشن شود كه او حق است . آيا اين كه پروردگارت بر هر چيزى گواه است ، كافى نيست؟» .
راه سوم ـ كه به كار گيرى همه توان براى انجام دادن اوامر و ره نمودهاى الهى در زندگى است ـ ، راه رسيدن به بالاترين درجات خداشناسى ، يعنى معرفت شهودى است . راه اوّل و دوم ، تنها ارائه طريق است ؛ امّا راه سوم ، رسيدن به مقصود را تضمين مى نمايد :
«وَ الَّذِينَ جَاهَدُواْ فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا .[۲]
و آنان كه با تمام توان براى ما بكوشند ، به راه هاى خود ، راه نمايى شان مى كنيم» .
با پيمودن اين راه ، نه تنها انسان به بالاترين مراتب خداشناسى ، بلكه به بالاترين مراتب خودشناسى و جهان شناسى نيز نايل مى آيد .
بنا بر اين ، مى توان گفت : صراط مستقيم الهى ، يكى بيشتر نيست و آن ، دينى است كه انبياى الهى براى تكامل انسان ارائه كرده اند و راه هاى ديگر ، در صورتى راه خدايند كه به اين شاه راه ، منتهى شوند .
راه ها به سوى خداوند عز و جل ، به تعداد آفريده هاست
در اين جا اين سؤال قابل طرح است كه در كلام محدّثان و حكما آمده است :
الطُّرُقُ إلَى اللّهِ عَدَدَ أنفاسِ الخَلائقِ .
راه ها به سوى خداوند ، به تعداد نَفَس های آفريده هايند .
بايد ديد اين جمله ـ كه در كلام شمارى از محدّثان و حكما يك اصل مسلّم تلقّى شده و گاه به عنوان حديث نبوى هم مطرح مى شود ـ ، آيا با وحدت صراط مستقيم الهى منافاتى دارد يا ندارد؟
پاسخ ، اين است كه : اين سخن ، تاكنون در هيچ يك از منابع معتبر حديثى يافت نشده است . تنها ملّا احمد نراقى ، در كتاب مثنوى طاقديس ، آن را با عنوان حديث ، ذكر كرده است .[۳]
به علاوه ، جمله مورد بحث ، حديث باشد يا نباشد ، قطعا مقصودِ كسانى كه به آن استناد كرده اند ، تكثّرگرايىِ (پلوراليسم) دينى ـ كه برخى در عصر ما مطرح مى كنند ـ نيست ؛ بلكه مقصود ، اين است كه راه هاى فرعىِ متّصل به شاه راه اصلى دين ـ كه صراط مستقيم ناميده مى شود ـ فراوان است و هر كس مى تواند از راهى كه متناسب با ظرفيت و استعداد اوست ، به اين شاه راه دست يابد . علّامه مجلسى ، در اين باره مى گويد :
فهم مردمان و خِرَدهاى ايشان در پذيرش مراتب عرفان و كسب اطمينان (از نظر مقدار و چگونگى ، شدّت و ضعف ، كُندى و تندى ، حالت و علم ، و كشف و عيان) ، متفاوت است ، اگر چه اصل معرفت ، فطرى است ، به بداهت و يا با كوچك ترين توجّه حاصل مى شود، امّا هر كس را راهى است كه خداى عز و جل او را از آن راه هدايت مى كند ، اگر فرد ، قابل هدايت باشد . و راه هاى به سوى خدا به اندازه مردمان است و اينان ، مراتبى نزد خدا دارند و «خداوند ، كسانى از شما را كه گرويده اند و آنان را كه دانش يافته اند ، درجاتى چند ، بالا مى برد»[۴].[۵]
ملّا احمد نراقى نيز در تبيين اين سخن با زبان شعر مى گويد :
اين چنين فرمود آن آگاه حق شد برابر با نَفَس ها راه حق
راه حق باشد مقابل ، آشكار با نَفَس هاى خلايق در شمار
راه ها بسيار و مقصدها يكى است اختلاف راه ، ليكن اندكى است
چون درخت و شاخ هاى بى شمار يا چو رودى نهرها از هر كنار
هم يكى باشد ره حق ، هم هزار معنى آن را بفهم ، اى هوشيار ![۶]
[۳]
در اين كتاب آمده است : «بيان حديث : الطرق إلى اللّه عدد أنفاس الخلائق» (مثنوى طاقديس : ص ۲۰۶) .
[۵]
بحار الأنوار : ج ۶۷ ص ۱۳۷ .
[۶]
مثنوى طاقديس : ص ۲۰۶ .