ابوهريره و نشر اسرائيليات و احاديث موضوعه - صفحه 158

ذهبى در «تذكرة الحفاظ» گويد كه كعب در زمان خلافت عمر، از يمن به مدينه رفت. صحابه و برخى تابعين از گفته ها و پردازش هاى بى پايه او جملاتى در قالب اخبار دينى و اسلامى نقل نمودند و آنها را به منزله تعاليم اسلام منتشر نمودند. كعب درباره انگيزه اسلام آوردنش، قصه عجيبى ساخت تا عوام و ناآگاهان مسلمان را فريفته خود سازد و جايگاه خاصى در دل آنها باز نمايد؛ بلكه بدين ترتيب، قداست ظاهرى براى آيين و اسلام گرايى اش ايجاد نمايد. آن قصه، اين چنين بود:
روزى عباس (ظاهرا ابن عبدالمطلب) به كعب گفت: چرا در زمان پيامبر(ص) يا ابوبكر، اسلام نياوردى؟ او گفت: پدرم نامه اى و نوشته اى از تورات برايم آورد و گفت: شتاب كن تا به محتواى آن برسى و اين آخرين نامه پدرم بود. ضمنا او مرا به حقى كه هر پدر بر فرزند خود دارد، سوگند داد و از من خواست (تا زمان موعود) هرگز آن را باز نكنم و راز آن را نزد كسى فاش نكنم. همين كه از ظهور دين اسلام خبردار شدم، با خود گفتم: شايد پدرم علمى را از من پنهان نگه داشته است؛ سريع نامه را گشودم و در آن توصيف محمد(ص) و پيروانش را مشاهده كردم. به سوى محمد(ص) شتافتم و اينك من اسلام را پذيرفته و در جرگه شما قرار گرفته ام.[!]
بدين گونه، آغاز خوشى از اسلام گرايى خود ايجاد نمود و خود و پدر خويش را به عنوان منتظران پيامبر اسلام(ص) جا زد.
2) وهب بن منبّه (يمن 34 ـ صنعا110هـ)؛ مورخين گويند كه او ايرانى الاصل بود و جد بزرگش در زمان كسرى به يمن رفت و در آنجا اقامت گزيد و همانجا صاحب فرزندانى شد كه در بين اعراب يمنى به فرزندان فارس، مشهور شدند. طاووس بن كيسان، تابعى مشهور، از اين خاندان بود. پدر و اجداد وهب، زردشتى بودند. او در يمن و بين يهوديان زندگى نمود وآداب و عقايد يهود را فراگرفت و اندكى نيز از تعاليم نصرانيان آموخت و از عالمان دين يهود شد. صحابه، خصوصا ابوهريره و عبداللّه بن عمر و ديگران، پرسشهاى زيادى نزد او مطرح مى كردند تا پاسخ بيابند. گفته هاى وهب، توسط اين دو نفر در بين

صفحه از 160