به نظر مى رسد, علقمى عبارت (حدثوا عن بنى اسرائيل) را بيانى تلقى مى كند كه منع قبلى را نسخ نموده است.
حراجى (م 1162) اين توجيه را از ميان ديگر توجيهات كه خودش بيان داشته, برمى گزيند. وى در بيان علت منع نقل حكايات بنى اسراييل, داستان عمر را ذكر مى كند كه پيامبر او را از استنساخ تورات نهى كرده بود. جراحى بيان مى دارد كه بعدها اجازه روايت چنين داستان هايى داده شده بود و دليل بيان حديث, اين است. ۱
برخى توجيهات, تمايل به محدود نمودن اين اجازه يا حتى الغاى آن را منعكس مى نمايند. لا حرج (در اين كار قبحى نيست), شايد با اين عبارتْ تكميل گردد: اگر آنها را براى ديگران روايت نكنى. ۲ بدين ترتيب, حديث با وجودى كه بر ويژگى الزامى نقل حديث از پيامبر تأكيد دارد, مؤمنان را به احتياط در نقل احاديث بنى اسراييل فرامى خواند. عبارت دال بر محدود نمودن رخصت نقل احاديث بنى اسراييل تنها به فرزندان يعقوب اشاره دارد و نقل حكايات بنى اسراييل, همراه با بيان داستان يوسف ذكر شده است. عزيزى اين توجيه را رد كرده و آن را توجيهى غريب دانسته است. ۳ در توجيه علت نقل اين حديث, گفته شده كه هدف, عدم اجازه نقل قصصى از بنى اسراييل است كه حاوى آمال نارواى آنهاست. ۴
موضوعات نقل شده در داستان هاى بنى اسراييل بسيار گسترده است و شامل حكاياتى از نبردهاى انبياى بنى اسراييل, گناهان انجام شده آنها (بنى اسراييل) و مجازات اعمال شده بر آنان از سوى خداوند, اذيت صالحان و زهاد و پاداش اعطا شده از سوى خدا به اين افراد, اقوال و گفته هاى حكما و خردمندان بنى اسراييل, ادعيه انبيا و اتقيا, خطب و
1.همان, ج ۱, ص ۳۵۳.
2.همان, ج ۱, ص ۳۶۱ : (و حدثوا عن بنى اسرائيل و لاحرج, اى لا حرج عليكم, إن لم تحدّثوا عنهم); همان, ج ۱, ص ۳۵۳, بند دوم, سطرهاى ۱۱ ـ ۱۲; همان, ج۲, ص ۱۴۵.
3.السراج المنير, ج ۲, ص ۱۴۵.
4.همان.