نيست حكايات با اسناد راويان آنها نقل گردد. بُعد زمانى كافى است كه فرض گردد, حديث در مورد آنهاست (فيكفى غلبت الزمان بأنه عنهم). به دنبال اين گفته, سخن ديگرى آورده شده كه مردمان را به روايت احاديث پيامبر تحريض مى كند و از جعل و دروغ در نقل اين گونه احاديث, برحذر مى دارد. ۱ در آن جا عبارت (حدثوا عنى بما تسمعون), اين گونه توجيه شده كه اسناد حديثْ صحيح باشد و بايد از نقل روايات با اسناد نادرست خوددارى كرد. منادى (م 1030ق) دلايل اجازه نقل داستان هاى بنى اسراييل و مخالفت با مراجعه به بنى اسراييل در مورد مسائل اصول دين را به صراحت بيان كرده است. او استدلال مى نمايد كه اختلافى بين اين حديث با حديثى كه روايت, اصول و احكام آنها را منع مى كند نيست. روايت از مسائل شرعى آنها ممنوع است; چرا كه احكام آنها نسخ شده است. ۲
علقمى (م 969ق) اجازه روايت داستان هاى بنى اسراييل را به دليل تغييرات رخ داده در جامعه اسلامى مى داند. او استدلال مى كند كه پيامبر, مطالعه كتب بنى اسراييل و اخذ دانش از آنها را ممنوع نمود, ولى آن گاه كه اوضاعْ بهتر شد, منع برطرف گرديد. روايت دال بر نهى, زمانى بيان شده بود كه احكام فقه اسلامى و بنيادهاى دين اسلام, چندان تحكيم نگرديده بود و منع از بيان احاديث, به دليل بيم از بروز فتنه بوده است. زمانى كه آن شرايط رفع گرديد, رخصت نقل حكايات داده شده بود; چرا كه شنيدن داستان هاى حوادث گذشته موجب تهذيب اخلاق است. ۳
1.السراج المنير, قاهره, ۱۹۵۷م, ج ۲, ص ۲۲۳: (حدثوا عنّى بما تسمعونَ و لا تقولوا إلاّ حقّاً و من كذب عليَّ بُنِيَ له بيتٌ فى جهنم يرتع فيه).
2.همان, ج۲, ص ۱۴۵.
3.همان: (… و قال العلقميُ: أى لا ضيق عليكم فى التحديث عنهم, لأنَّه كانَ تقدّم منه (ص) الزجرُ عن الأخذ عنهم والنظر فى كتبهم, ثم حصل التوسع فى ذلك. و كان النهى وضع قبل استقرار الأحكام الاسلامية و القواعد الدينية خشية لفتنة ثم لمّا زال المحذور, وقع الإذن فى ذلك لما فى سماع الأخبار التى كانت فى زمانهم من الاعتبار).