مى كند، تا اينكه او از رأى شخصى سعيد مى پرسد، و او اجازه نمى دهد كه نظر شخصى اش نوشته شود. ۱
جابربن زيد(م حدود100) نيز دوست ندارد رأى شخصى اش نگاشته شود و مى گويد ممكن است فردا عقيده ام عوض شود. ۲ مالك با نگاشته شدن نظريه اش درباره نكته اى در احكام طلاق مخالفت مى ورزد و مى گويد تا هنگام پسين ممكن است نظرم ديگرگون شود. ۳ چنين بى ميلى يى به پيغمبر (ص ) نيز نسبت داده شد ه است. ۴
111ـ شولر نيز نظريه جديدى را مطرح كرده كه طبق آن، يكى از انگيزه هاى مهم مخالفت با نگارش، مخالفتى بود كه در نتيجه كوشش هاى امويان براى تدوين حديث برانگيخته شد. ۵ در برابر اين نظر بايد از مشكوك بودن تاريخ گزارش هاى مورد بحث ۶ و فقدان اظهار صريح چنان مخالفتى در حديث هاى ضدنگارش (كه ما در دست داريم) سخن گفت. ۷
112ـ اگر در عوض بر سر آن شويم كه به فراسوى اسلام نگاه كنيم، آشكارترين مكان براى شروع، جاهليت است . يعنى مخالفت كهن با نگارش حديث را مى توان به منزله
1.همان، ج۲، ص۱۴۴، س۱۵
2.طبقات، ج۷/۱، ص۱۳۱، س۲۳؛ جامع، ج۲، ص۳۲، س۲۳، ص۱۴۴، س۲
3.قاضى نعمان، دعائم الاسلام، به كوشش ا.ع.ا فيضى، بيروت، ۱۹۹۱، ج۱، ص۸۷، س۱۴(از اشهب بن عبدالعزيز). من اين ارجاع را مرهون سميّه همدانى ام.
4.در يكى از حديث هاى نبوى ضد نگارش، پيغمبر (ص) با نگارش مخالفت مى ورزد به اين دليل كه او تنها يك انسان است(تقييد، ص۳۴b؛ I. Goldziher, Die zahiriten, Leipzig, ۱۸۸۴, pp. ۸۲f). احاديث طرفدار نگارش، گاه به اين استدلال اينطور پاسخ مى دهد كه پيغمبر اعلام مى دارد كه او هرگز جز حقيقت چيزى نمى گويد(به ويژه نك: تقييد، ص۸۰c).
5.نك: بالا، بند۶۸
6.نك: بالا، بند۶۸؛ نيز توجه كنيد به گزارشى كه مى گويد عمر بن عبدالعزيز با تحميل يكنواختى[اجتماع فقها بر نظرى واحد. م.] مخالف بود(سنن، شماره۶۳۴، كه در Schacht, Origins, p. ۹۵f ذكر شده است؛ اما بر خلاف گفته شاخت، اين حديث بصرى است نه مدنى).
7.همچنانكه شولر يادآورى كرده( Mundliche Taora ، ص۲۳۱).