جلوت، نقشى مهم داشته است. آشكار است كه اين نمونه بينابين، هنوز راه زيادى تا نظريه هاى دسته سوم دارد؛ به مثل، اين نمونه از روشى كه پيشتر در سده دوم شيوع عام داشت (يعنى املا كردن حديث در كلاس) جلوگيرى مى كند. با وجود اين، نياز به تأكيد نيست كه اين نظريه، از نظريه هاى اكيد شفاهى گرا قدرى فاصله دارد. ۱
كسانى كه در جلوت به خاطر مى سپارند و در خلوت آن را مى نويسند، در معرض شكوه و سرزنش آشكار ابن مسعود قرار دارند كه مى گويد: مردم به حرف هايم گوش داده، بعد«مى روند و آنها را مى نويسند». ۲ كسى كه اجازه نمى دهد يك شب كتابى در خانه اش بماند، ۳ به كتابخانه هاى خصوصى معلّمان نظر موافق ندارد و فرصت هم ندارد كه هنگام مرگ، كتابهايش را نابود كند. اگر بتوان مسلّم انگاشت كه ابن ابى ذئب در خلوت خانه اش از روايت هاى مكتوب بهره مى جسته، ضرورتى نداشته كه از كنيزكش در آن موضوع پرسش كند ۴ و جز اينها. كه اكنون بايد به اين نظريه هاى اكيدتر بازگرديم.
چيرگى ارزش هاى شفاهى
85ـ ترديدى نيست كه ديدگاهى شفاهى گرا و انعطاف ناپذير در منابع[مورد مطالعه] ما سخت مورد تصديق قرار گرفته است. اما آيا اين نظريه هيچ گاه در ميان محدّثان چيرگى داشته است؟ يا اينكه اين نظريه هرگز چيزى جز يك نظريه افراطى نبوده كه اقليتى پر سروصدا آن را به دروغ پراكنده اند؟
در زير، برخى از استدلال هاى غيرمستقيم را ارائه مى كنم كه نشان مى دهد شفاهى گرايى واقعا در اصل غلبه داشت. ۵ دو رويكرد به اين نتيجه رهنمون مى شود؛ يكى قيافه نگرى
1.شولر اين تمايز را به دقت ترسيم كرده است(Schoeler, Mundliche Thora, p.۲۲۲).
2.سنن، شماره۴۸۷؛ و مقايسه كنيد با: بالا، بند۷۵، پانوشت۳۴
3.نك: بالا، بند۱۳، پانوشت۵۹
4.نك: بالا، بند۴۲، پانوشت۲۰۱
5.شولر تا اين حد پيش نمى رود. او مايل است كه نخستين حديث هاى به نفع نگارش را به منزله واكنشى بداند در برابر منبع: auf den weitgehend geltenden(theoretischen) konsensus die Traditionen nicht(zur offentlichen Benutzung) nieder zuschreiben , Mundliche Thora-p.۲۴۹ (حرف هاى ايتاليك من نيز: همان، ص۲۳۶) طبق اين نظر، آنچه را كه من راه حلّ بينابين ناميده ام و نه شفاهى گرايى اكيد، مبناى تكامل بعدى است.