دوازده امام ، در منابع اهل سنّت(2) - صفحه 130

۰.۳ـ سفينه از رسول خدا(ص) نقل مى كند:خلافةالنبوّة ثلاثون سنة، ثم يؤتى اللّه الملك من يشاء. ۱

۰.۴ـ زبيدى شافعى از رسول خدا(ص) نقل مى كند:الخلافة بعدى ثلاثون سنة، ثم يكون(تصير) ملكا عضوضا. ۲

واژه«عضّ» به معناى چنگ زدن و به دندان گرفتن است، و«ملك عضوض» يعنى پادشاهى يى كه آن را نه براساس بيعت و رأى مردم، بلكه براساس ظلم و ستم و با چنگ و دندان به دست آورده باشند.
زبيدى شافعى، پس از نقل حديث مى گويد:
«عضوض» چيزى است كه در آن، ظلم و ستم وجود داشته باشد، و«ملك عضوض» پادشاهى يى است كه در آن، بر مردم ستم مى شود.
وى مى افزايد:
اهل سنّت، اتفاق دارند براينكه معاويه در ايام خلافت على از ملوك و پادشاهان بوده است، نه از خلفا؛ اما[درباره حكومت معاويه] پس از درگذشت على، در ميان مشايخ ما اختلاف وجود دارد. برخى گفته اند: براى او بيعت منعقد شده و امام گشته است. گروه ديگرى گفته اند: امامت براى او منعقد نشده و همچنان بر ملوكيّت خود باقى مانده است. دليل اين گروه، حديثى است كه ترمذى از طريق سفينه، از رسول خدا(ص) نقل كرده كه آن حضرت فرمود: «الخلافة بعدى ثلاثون سنة، ثم تصير ملكا».
دوران سى ساله خلافت كه در حديث فوق به آن اشاره شده، با خلافت حسن بن على پايان يافته است. و حسن بن على هم كه خلافت را به معاويه واگذار نمود، صرفا از روى ضرورت بود؛ چون معاويه، عزم جنگ با آن حضرت و تصميم به خون ريزى داشت؛ ولى نظر حسن بن على بر جنگ و خون ريزى نبود. به همين جهت، خلافت را به معاويه واگذار نمود تا خون مسلمانان محفوظ بماند. ۳
چنانكه ملاحظه گرديد، در تمامى اين روايات، مدت خلافت پس از رسول عالى قدر اسلام(ص)، سى سال ذكر شده است كه به اعتراف خود دانشمندان اهل سنّت، اين مدت، پس از خلافت حسن بن على(ع) پايان پذيرفته و سپس دوران حاكمان اموى و عباسى آغاز گشته است؛ حكومتى كه به فرموده رسول خدا(ص)«ملك عضوض» بوده است. بنابراين، توجيهى براى معرفى معاويه، يزيد و ديگر امويان و عباسيان به عنوان جانشين و خليفه رسول اللّه(ص) باقى نمى ماند و كسانى مانند قاضى عياض و ابن حجر بايد براى يافتن مصاديق خلفاى دوازده گانه رسول خدا(ص) چاره ديگرى بينديشند.
آنچه گذشت، حقيقتى است كه شمارى از صحابه نيز بدان تصريح كرده اند؛ از جمله سعيدبن جمهان كه مى گويد:
وقتى سفينه حديث رسول خدا(ص) را كه فرمود:«الخلافة فى أمّتى ثلاثون سنة، ثم ملك بعد ذلك» برايم نقل كرد، به او گفتم:«بنى اميه گمان مى كنند كه خلافت در ميان آنهاست». سفينه گفت: دروغ مى گويند پسران زن چشم كبود؛ ۴ بلكه آنان از پادشاهانند؛ آن هم از بدترين پادشاهان. ۵

1.كنزالعمال، ح۱۴۹۶۲؛ المعجم الكبير، ج۷،ص۸۴. جمله نخست اين حديث را حاكم نيشابورى در المستدرك(ج۳، ص۱۴۵) و طبرانى در المعجم الكبير(ج۷، ص۸۴) نيز آورده اند.

2.اتحاف سادةالمتقين، زبيدى، دارالفكر، ج۲، ص۲۱۰؛ البداية و النهايه،مكتبةالمعارف، ج۳، ص۲۱۹و ج۸، ص۱۳۵؛ موارد الظمآن، هيثمى، چاپ حلبى، ح۱۵۳۱؛ تفسير ابن كثير، ج۶، ص۸۵؛ فتح البارى، ابن حجر، دارالفكر، ج۸، ص۷۷و ج۱۲، ص۲۸۷ و ج۱۳، ص۲۱۲؛ مشكل الآثار، ج۴، ص۳۱۳؛ تفسير قرطبى، دارالكتب المصريه، ج۱۲، ص۲۹۷و۲۹۸؛ تهذيب تاريخ دمشق، ابن عساكر، ج۴، ص۲۲۲؛ شرح مقاصد، تفتازانى، انتشارات رضى، ج۵، ص۲۳۹

3.اتحاف سادةالمتقين، ج۲، ص۲۲۵و۲۲۶

4.مقصود، هند، زن ابوسفيان است.

5.سنن ترمذى، ج۳، ص۳۴۱

صفحه از 151