جستاری در کنيه و فرهنگ عربی اسلامی - صفحه 109

نمونه ديگر در اين باب، در شرح حال شجرة بن ميمون است که با «ابن أبي أراکه» دنبال مي‌شود که در نسخ متفاوت است. نجاشي تصريح دارد که أبو أراکه پدر ميمون است و شيخ بر آن است که أبو أراکه کنيه خود ميمون است. صاحب معجم رجال با استناد به قول شيخ احتمال مي‌دهد که زيادي كلمه «ابن» در كلام نجاشي سهو قلم وي يا نساخ باشد. ۱
5. ناگفته نماند که گاه کشف کنيه افراد و ارتباطات ديگر آن در تعديل و تجريح راوي هم بي‌تأثير نيست؛ به عنوان مثال، در شرح حال رجالي خالد بن بکر يا همان خالد الطويل سيد تفرشي با استناد به احتمال اين‌که اين بکر پدر خالد، بکر بن الأشعث باشد و اين‌که چون کنيه‌ بکر بن الأشعث ابو اسماعيل است، خالد بن بکر بن الأشعث با خالد بن أبي اسماعيل که ثقه است متحد است، حکم کرده است که هر چه خالد بن بکر به طور مطلق هم در روايات آمد، ثقه است، که البته مؤلف معجم رجال وثاقت خالد را با استناد صرف مفروض گرفتن اتحاد مذکور نمي‌پذيرد. ۲

نتيجه‌گيري

يکي از نمادهاي تمدن عرب و يکي از ويژگي‌هاي زباني منحصر به فرد تازيان کنيه است. کنيه جدا از لفظ آن که هميشه کنيه است، گاه در کنايه و گاه در مثل مي‌گنجد و گاه به جاي اسم به کار بسته مي‌شود و گاهي لقب براي کسي است. عرب در کاربست کنيه انگيزه‌هايي دارد و اهدافي را دنبال مي‌کند؛ مثل تعظيم و بزرگداشت يا ابراز تشاؤم و بدبيني و... . ايشان براي بيان اين امور شيوه‌هايي را پي مي‌گيرند؛ همچون تسميه اشيا به ضد آن. کنيه ـ که سنت عرب پيش از اسلام بود ـ پس از ظهور اسلام هدايت شد و حتي مستحب شناخته شد و به وسيله پيشوايان دين جهت داده شد؛ از برخي کنيه‌ها به دليل در بر داشتن معنايي زشت و يا تأويلي ناشايست پرهيز مي‌دادند؛ مثل ابو مرة. لذا کنيه در بستر تاريخ با تحولات فرهنگي دستخوش تغييرات مي‌شد. همچنين شناخت اين پديده زباني اهميت زيادي در ترجمه متون فهم متون حديثي و ترجيح روايتي بر ديگري و... دارد و بر علوم ديگري چون رجال تأثيرگذار است که بايد مورد توجه قرار گيرد.

کتابنامه

ـ الآثار الباقية عن القرون الخالية، ابو ريحان بيرونى ، اول، تهران: نشر ميراث مكتوب ، 1422‌ق .
ـ آشنايي با کتب رجالي شيعه، محمدکاظم رحمان ستايش، اول، تهران: سمت، 1385ش.
ـ الأغاني، أبوالفرج الأصفهاني، اول، بيروت: داراحياء تراث عربى ، 1415‌ق.
ـ إمتاع الأسماع ، ابوحيان توحيدي، اول، بيروت: مكتبه عنصريه، 1424‌ق .

1.همان، ج۹، ص۱۴.

2.معجم رجال الحديث، ج۷، ص۱۴.

صفحه از 109