جستاری در کنيه و فرهنگ عربی اسلامی - صفحه 103

مستحب و نيکوست که مرد به نام پسرش کنيه گيرد.
زيرا چنان‌که ديديم، برخي بنا به شرايط شخصي کنيه‌هايي غير از انتساب به نام فرزند داشتند، حال آن‌که نگاه به کنيه‌هاي امامان نشان مي‌دهد، گرچه ايشان کنيه‌هاي ديگري نيز داشتند، اما کنيه‌هايي عمومي و مورد استعمال عامه داشتند که انتساب به فرزندشان بود و خواهد آمد؛ چنان‌که پيامبر خود نيز که ابو القاسم کنيه داشت، به نام فرزند بزرگش بود. ۱
در حديثي نيز آمده است که پيامبر ضمن تغيير کنيه شخصي که نزدش آمده بود، او را به نام فرزندش کنيه نهاد. در سنن أبي داود و النّسائيّ نقل است:
شخصي همراه قومش نزد پيامبر رفت. رسول اللّه( شنيد که مردم آن شخص را با کنيه أبو الحكم مي‌خوانند، پيامبر او را خواند و فرمود: إنّ اللّه هو الحكم و إليه الحكم! فلم تكنّى أبا الحكم؟ خداست حَکَم و حُکم و داوري تنها او را سزاست. چرا اين‌گونه کنيه داري؟ شخص پاسخ داد که ميان دو گروه از قومم اختلافي افتاد و من ميانشان حکم کردم؛ به گونه‌اي که هر دو را خوش آمد. از آن پس، مرا ابو الحکم کنيه دادند. پيامبر به تحسين فرمود: ما أحسن هذا! چه نيکو! آيا فرزندي داري؟ گفت: آري. رسول خدا از نامشان پرسيد. مرد در پاسخ گفت: شريح، مسلم، و عبداللّه. پيامبر نام فرزند بزرگش را خواست. جواب داد: شريح، آن‌گاه، پيامبر فرمود: فأنت أبو شريح. ۲

4 ـ 3 ـ 3. به کار بردن کنيه‌هاي نيکو

در برخي متون حديثي مي‌بينيم که پيشوايان دين به کنيه نيکو تشويق کرده‌اند؛ در روايتي از امام باقر( نقل است که به پسرکي فرمود: نامت چيست؟ پاسخ داد: محمد. آن‌گاه، امام از کنيه او سوال کردند: بم تكنى؟ جواب داد: به علي کنيه دارم. آن‌گاه، أبوجعفر( فرمود:
لقد احتظرت من الشيطان احتظاراً شديداً، إن الشيطان إذا سمع منادياً ينادي «يا محمد» أو «يا علي» ذاب كما يذوب الرصاص، حتى إذا سمع منادياً ينادي باسم عدو من أعدائنا اهتز و اختال.۳
همچنين ايشان نسبت به برخي کنيه‌ها موضع‌گيري کرده و از برخي کنيه‌ها نهي فرموده و برخي از کنيه‌هاي افراد را تغيير داده‌اند؛ نمونه آن:

5 ـ 3 ـ 3. نهي معصومين از برخي کنيه‌ها

۱.عن أبي عبدالله(:

1.عيون أخبار الرضا (‌، ج‌۱، ص‌۹۱ از حضرت ابو الحسن الرضا(؛ صبح الأعشي في صناعة الإنشاء، ج ۵، ص۴۰۸.

2.صبح الأعشي في صناعة الإنشاء، ج ۵، ص، ۴۰۸.

3.وسائل الشيعة، ج۱۵، ص۱۲۶؛ ج۲۱، ص۳۹۳.

صفحه از 109