روش‏ شناسي علامه محمّد تقي شوشتري در نقد احاديث ساختگي - صفحه 238

اصل خبر چنين است:
إذا رأيتم معاوية يخطب على منبرى فاقتلوه.۱
جالب اين كه واضع به تغيير لفظ «فاقتلوه» به «فاقبلوه» بسنده نكرده و در پايان روايت «فإنّه أمين مأمون» هم افزوده تا شاهد صحت روايت باشد. ۲
از همين سنخ، رواياتى است كه در آنها شأن نزول مجعول براى آيات ذكر شده است كه نمونه هاى از اين روايات را پيش تر ملاحظه كرديم. ۳ گاهى نيز واضع دو روايت مختلف را به هم آميخته و روايت سومى برساخته است. ۴
برخى از روايات مجعول ـ كه در كتب روايى شيعه وارد شده ـ يك روايت موضوع عامى داشته و با اندكى تغيير به كتب شيعى راه يافته است؛ مثلاً درباره روايت مربوط به بلندى قامت آدم ـ كه پيش تر سخن از آن رفت ـ شوشترى اصل عامى روايت را يافته و با هم مقايسه كرده است. ۵

8. نقد درونى روايت

علامه شوشترى در الأخبار الدخيلة علاوه بر نقدهاى بيرونى، اعم از نقد سندى و متنى روايات، به نقد درونى آنها نيز پرداخته است. وى با تحليل دقيق محتواى روايت و موشكافى و ريزبينى، تناقض ها و تعارض هاى بخش هاى مختلف متن روايت را شناسايى كرده و شاهدى بر جعلى بودن آن قرار داده است كه در ذيل برخى نمونه ها آمده است:
در روايتى منسوب به امام صادق عليه السلام درباره حج آمده است:
گناهان مؤمن و كافر در حج آمرزيده مى شود.۶
ولى كفّار اصلاً حج نمى گزارند كه آمرزيده شوند. ۷ در روايت «سه طلاقه كردن امام باقر» آمده است:
اين كار را كردم زيرا نيازى به اين زن نداشتم.۸

1.وقعة صفين، ص۲۱۶.

2.الأخبار الدخيلة، ج۱، ص۲۳۰ ـ ۲۳۱. براى تغييرات و تحريفات مشابه، ر.ك: همان، ج۴، ص۳۰۹ ـ ۳۱۰: ماجراى عثمان و على درباره حج عمره و تمتّع؛ و درباره مؤذنان پيامبر؛ الأخبار الدخيلة، ج۳، ص۳۱۰ ـ ۳۱۲: خبر مربوط به بهشتى بودن شيعه على كه به انتهاى آن مطالبى افزوده شده است.

3.مثلاً روايت مربوط به شأن نزول آيه «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاةِ اللَّهِ» كه براى پوشاندن فضايل اميرالمؤمنين جعل شده است (ر.ك: الأخبار الدخيلة، ج۱، ص۱۶۷ ـ ۱۶۹)؛ نيز روايت مربوط به سدّ ابواب خانه هاى صحابه در مسجدالنبى كه براى عباس عموى پيامبر ساخته شده است (ر.ك: همان، ج۱، ص۱۸۳ ـ ۱۸۵).

4.ر.ك: همان، ج۱، ص۱۷۵ ـ ۱۷۹: درباره بريده أسلمى و حاطب بن أبى بلتعه.

5.همان، ج۱، ص۲۳۸ ـ ۲۳۹؛ قس: جامع البيان عن تأويل آى القرآن، ذيل سوره بقره، آيه ۱۲۷.

6.الكافى، ج۴، ص۵۲۱ ـ ۵۲۲.

7.الأخبار الدخيلة، ج۲، ص۲۵۰. البته ناقدِ شوشترى، مراد از كفار را كسانى دانسته كه در دلشان شرك به خدا وجود دارد و براى امور دنيوى در حج شركت كرده اند، نه كفّارى كه اصلاً به خدا ايمان ندارند و در حج شركت نمى كنند (ر.ك: «دفاع از حديث۱۰»، ص۳۲).

8.الكافى، ج۶، ص۷۵ ـ ۷۶.

صفحه از 241