است كه غلات جعل كرده و در ميان شيعيان رواج داده اند؛ ۱ مثلاً در يكى از همين گونه روايات آمده است كه خورشيد جواب سلام على عليه السلام را داده و او را با اوصاف خدا خطاب كرده است. عجيب آن كه ابوبكر و عمر و مهاجران و انصار شاهد اين ماجرا بودند و به قدرى از اين حادثه متعجب شدند كه به پيامبر گفتند:
چگونه مى گويى على بشر است، در حالى كه خورشيد او را به اوصافى كه خدا خود را به آنها خوانده، خطاب كرد. ۲
شوشترى اين اخبار را به قطع برساخته غلات مى داند كه صداى رعد را صداى على در آسمان مى دانستند. ۳ بويژه كه ائمه عليهم السلام هميشه از اين كه صفات الهى به ايشان نسبت داده شود، ابراز ناخرسندى مى كردند و به شدت از آن نهى مى كردند تا دستاويزى براى غاليان فراهم نشود. ۴
ه . تعارض با مسلّمات تاريخى اماميه
گاه در روايات مطالبى ديده مى شود كه با مسلمات اماميه در تعارض است؛ مثلاً در روايت ملاقات على بن ابراهيم بن مهزيار با امام زمان، گفته شده او برادرى به نام موسى داشته است كه خلاف اجماع اماميه است. ۵
4. تعارض با عقل يا علم
برخى از انتقادات شوشترى بر رواياتى كه در شمار احاديث موضوع آورده، مبتنى بر ادلّه عقلى يا مسلّمات علمى است؛ نمونه هايى از اين دست روايات در تفسير منسوب به امام حسن عسكرى آمده است. از جمله اين كه على عليه السلام براى نجات جان ثابت بن قيس ـ كه توسط منافقى به چاه انداخته شده بود ـ خود را به چاه انداخت، ولى پيش از ثابت به ته چاه رسيد. پيامبر وقتى اين موضوع را شنيد، گفت:
چطور زودتر نرسى در حالى كه سنگين تر از او هستى و در سنگينى تو همين بس كه علم اولين و آخرين نزد توست! ۶
1.الأخبار الدخيلة، ج۱، ص۲۱۵.
2.كتاب سليم بن قيس الهلالى، ص۴۵۳ ـ ۴۵۴؛ عيون المعجزات، ص۴ ـ ۵ .
3.ر.ك: عبداللّه بن سبأ و أساطير أخرى، ج۲، ص۳۲ ـ ۳۴۸.
4.الأخبار الدخيلة، ج۱، ص۲۴۰. جالب تر اخبارى است كه فضايلى غلوّآميز براى وابستگان ائمه نقل مى كند؛ از جمله در روايتى درباره خوله مادر محمد حنفيه گفته شده او در هنگام ولادت سخن گفته است و هر آنچه گفته بوده، در لوحى نوشته شده و همراه خود داشته است و حضرت على عليه السلام ديگران را از اين كلمات آگاه كرده است (ر.ك: الروضة، ص۳۵ ـ ۳۹). گويى شأن اين زن از مريم عليهاالسلام ـ كه خدا او را بر زنان عالم برترى داده ـ فراتر بوده است (ر.ك: الأخبار الدخيلة، ج۱، ص۲۴۵).
5.همان، ج۱، ص۱۰۸، ۱۱۶؛ قس: كمال الدين، ص۴۶۵ ـ ۴۷۰. به علاوه، در اين دو روايت از امام زمان با نام ياد شده است، در حالى كه روايات متعددى از نام بردن او نهى شده است (الاخبار الدخيلة ، ج۱، ص۱۱۶؛ نيز براى ردّ اين نظر، ر.ك: «النقود اللطيفة...»، ص۱۳۹ ـ ۱۴۰).
6.تفسير الامام العسكرى، ص۱۰۸ ـ ۱۰۹.