كوه قاف، اسطوره يا واقعيت؟ - صفحه 68

غلو، ۱ سفيان بن وكيع، ضعيف الحديث و متهم به كذب در گفتار ۲ و عباد بن ميسره، ضعيف الحديث ۳ هستند كه اعتبار خبر مزبور را مخدوش مى سازند. ضمن اين كه واسطه هاى نقل ميان حسن بصرى و ابو امامه بر ما معلوم نيستند و اين خود از ارزش روايت مى كاهد.
اين روايت با سندى ديگر نيز به حسن بصرى مى رسد كه بررسى رجال آن حكايت از ضعف سند مزبور دارد، چون در ميان رجال آن، اسحاق بن بشر بخارى، متروك الحديث و مشهور به نقل احاديث منكر و ضعيف ۴
و سعيد بن ابى عروبه، متهم به اختلاط در نقل ۵ هستند. نيز اين سند به حسن بصرى، از طبقه تابعان مى رسد و منقول عنه او بر ما روشن نيست و لذا مقطوع و فاقد اعتبار است. لازم به يادآورى است كه مضمون اين روايت، به صورت مرسل از وهب بن منبّه يهودى الاصل نيز نقل گرديده است. ۶

۷.امام صادق عليه السلام خطاب به مفضل فرمود:به خدا سوگند، ـ در عصر رجعت هيچ محلى از زمين، حتى در پشت كوه قاف يا در تيرگى ظلمات و يا در قعر درياها باقى نمى ماند، مگر اين كه پيامبر و حضرت امير عليه السلام به آن جا پا مى نهند و در آن سرزمين، دين الهى را برپا مى سازند. ۷

اين روايت، به صورت مرسل به مفضّل بن عمر مى رسد و فاقد اعتبار است. درباره مفضّل رجاليان بزرگ شيعه چنين آورده اند:
مفضّل بن عمر، فاسد المذهب، مضطرب الروايه، ۸ ضعيف، متهافت (داراى آراى و سخنان متناقض)، مرتفع القول، غالى و خطّابى ۹ بوده است. ۱۰
حاصل كلام آن كه تمامى روايات ياد شده به لحاظ بررسى سندى فاقد اعتبارند. مضمون اين روايات نيز با علم روز و واقعيات عالم خارج منافات جدى دارد. با پيشرفت دانش و فن آورى، امروزه كيهان شناسان به فضا سفر كرده و دريافته اند كه كره زمين در فضا معلق است و تنها عاملى كه كرات

1.رجال ابن غضائرى، ص۳۹؛ رجال النجاشى، ص۱۹؛ خلاصة الاقوال، ص۳۱۴.

2.الجرح و التعديل، ج۴، ص۲۳۱.

3.الكامل، ج۴، ص ۳۴۱.

4.لسان الميزان، ج۱، ص۳۵۵.

5.الجرح و التعديل، ج۴، ص۶۴ .

6.قصص الانبياء، ص۵ .

7.شهادة الائمة، ص ۱۰۰.

8.رجال النجاشى، ص۴۱۶.

9.منتسب به يكى از فرق غلاه كه رهبر آن ابوالخطاب محمد بن ابى زينب بود. وى در ابتدا از اصحاب امام صادق عليه السلام به شمار مى رفت، اما پس از چندى منحرف شد و يكى از مهم ترين و گزافه گوترين فرقه هاى غاليان را تشكيل داد. يكى از پست ترين كارهايى كه او به پيروى از مغيرة بن سعيد انجام مى داد، اين بود كه احاديثى را با سند جعل مى كرد و آن را در كتب اصحاب ائمه عليهم السلام و به نام ائمه عليهم السلام جاى مى داد؛ به اين جهت و نيز به علت عقايد باطل او، احاديث بسيارى در ردّ وى از قول ائمه عليهم السلام نقل شده است (كتاب الرجال، ص۲۴۲ ؛ خلاصة الاقوال، ص۴۰۹ ؛ غاليان، ص۱۰۷)

10.رجال ابن غضائرى، ص۸۷؛ رجال النجاشى، همان.

صفحه از 70