پژوهشي درحديث «قَتيلُ العَبْرَة» - صفحه 47

«قَتيلُ العَبَرات»

معناى «قَتيل» گذشت. «عَبَرات» هم جمع «عَبْرة» است؛ بنا بر اين، تمام هر سه وجه و معنايى كه براى «قَتيلُ العَبْرة» گفتيم، در «قَتيلُ العَبَرات» نيز جارى خواهد بود؛ ليكن نياز به افزودن اين توضيح است كه اگر به معناى سوم ۱ گرفتيم، «قتيل العبرات» به معناى كشته اشك هاى روان است. و جمع آوردن واژه «العبرات» ، : اشك هاى روان ، يا ناظر است، به اشك هاى مكرّر سرور آزادگان بر مصايب خويشان و يارانش در روز عاشورا و يا اشاره است به اشك هاى آن حضرت و اهل بيت او در آن روز؛ زيرا كشته شدن او در حال شدّت اندوه و همراه با اشك هاى خود او و ياران و خاندانش بود.
در ذيل بحث از «نظريه دوم» گفتارى از مرحوم مجلسى در باره تركيب «قتيل العبرات» نقل نموديم كه مورد عنايت قرار گيرد.

«قَتيلُ كلّ عَبْرَة»

اين تركيب تنها با وجه اوّل، يعنى اضافه مسبَّب به سبب غايى و وجه دوم، يعنى اضافه سبب مادّى، به مسبَّب، متناسب است.
حاصل معناى عبارت «بأبى قتيلُ كلّ عبرة» طبق وجه اوّل: پدرم به فداى كسى كه كشته براى جارى شدن هر اشكى است.
حاصل معناى حديث طبق وجه دوم: «پدرم به فداى كشته هر اشكى»، اشاره به اين كه مظلوميت ، توأم با معصوميت ، اين كشته، سبب و مقتضى جارى شدن هر اشكى است.
البتّه پر واضح است كه مقصود از هر اشكى در هر دو وجه اوّل و دوم، اشك هر شخصى است كه يادى از سيّد مظلومان بر زبان او يا در نزد او شود.
به هر روى حديث مشتمل بر تركيب «قَتيلُ كلّ عَبْرَة» را نمى توان بر معناى سوم حمل نمود؛ زيرا او كشته شده در حال جارى بودن هر اشكى نيست!

«عبرة كلّ مؤمن»

اين تركيب تنها متناسب با وجه اوّل و دوم است:
حاصل معنا در وجه اوّل: تقدير وجود آن حضرت عليه السلام با تمام شؤونش، از جمله حكايت قتل او، براى تأمين قلب و وجدان بشرى و تحريك و تقويت عواطف پاك انسانى آنها است.
و حاصل معنا در وجه دوم: وجود آن حضرت عليه السلام با تمام شؤونش، از جمله حكايت قتل او، سبب تأمين وجدان بشرى و تحريك و تقويت عواطف پاك و انسانى آنها است.
اطلاق سبب بر مسبَّب امرى متعارف در محاورات عمومى به طور كلّى و به ويژه در محاورات عرب است.

1.وجه سوم اين بود كه اضافه «قتيل العبرة» از باب ملابست مضاف با مضاف اليه است؛ يعنى كشته شدنم در حال شدّت اندوه و همراه با اشك و آه بود.

صفحه از 48