چون اين مقدمه معلوم شد ، مى گوييم اگر نظر به خبر شيخ صدوق كنيم كه منافاتى ابدا با اين قاعده ندارد حمل در حجّ اوّل جمادى الثانيه واقع شد ، و اگر ملاحظه خبر مجاهد كنيم كه حج پيش از حجة الوداع در ذى القعده بود ، حمل در حجّ دويم جمادى الأولى بود.
توضيح آن كه دوره سال حج جاهليت كه او را «دوره نسى» مى گويند ، بيست و پنج سال است ؛ چه اگر محرّم را فرض كنيم اوّل دوره ، دو سال در او حج مى شود ، سال سيّم به صفر مى افتد و سيزده ماه مى شود و چون مشتمل بر دو محرّم است و همچنين تا حجّ دويم ذى الحجه كه بعد از او حج بايد در محرّم شود ، بيست و چهار حج كرده شد در بيست و چهار سال ، و در محرّم متّصل به ذى الحجه سال بيست و چهارم ، حج كرده نمى شود ، و همچنين تا آخر ذى الحجه سال بيست و پنجم ، در هيچ ماه حج كرده نمى شود و اين سال كبيسه است كه از تأخير افتادن حج از ماهى به ماهى پيدا شده. پس حج بيست و پنجم ، در محرّم سال بيست و ششم واقع شود و دوره نسى ، بيست و پنج سال باشد كه در بيست و چهار از آن ، در هر ماهى دو حج كرده مى شود و در سال بيست و پنجم ، حجّى نشود و دوره دويم نسى ، از سال بيست و ششم شروع شود و چون عمر مبارك آن جناب ، شصت و سه سال است و حجة الوداع در سال شصت و سيّم از عمر مبارك آن حضرت بود ، پس از سال مولد شريف تا حجة الوداع ، شصت و دو حج كرده شد.
پس به ملاحظه خبر مجاهد از ذى القعده قبل از حجة الوداع تا ذى القعده پنجاه سال قبل ، دو دوره نسى مى شود. باقى مى ماند دوازده سال ديگر از عمر مبارك ، دو سال از ذى العقده دو سال از شوّال دو از ماه مبارك تا ماه جمادى الآخره دوازده تمام مى شود. پس سال حمل در حج آخر جمادى الأولى بوده تا سال ولادت ، در حج اوّل جمادى الأخرى مى افتد و با سن آن جناب ،