شناخت خدا - صفحه 196

قال الكُلينيُّ بعد نقل الحديث: و معنى قوله عليه السلام : «اعرِفوا اللّه َ باللّه ِ» يعني أنّ اللّه خلق الأشخاص و الأنوار و الجواهر و الأعيان، فالأعيان: الأبدان ، و الجواهر : الأرواح ، و هو جلّ و عزّ لا يُشبه جسما و لا روحا ، و ليس لأحد في خلق الروح الحسّاس الدرّاك أمر و لا سبب ، هو المتفرّد بخلق الأرواح و الأجسام ، فإذا نفى عنه الشّبهَينِ ـ شبه الأبدان و شبه الأرواح ـ فقد عَرفَ اللّه َ باللّه ، و إذا شبّهه بالروح أو البدن أو النور فلم يعرف اللّه باللّه . ۱
و قال الصدوق رضوان اللّه عليه بعد ذكر أحاديث باب «أنّه عَزَّ و جلَّ لا يُعرَفُ إلاّ به» : القول الصواب في هذا الباب هو أن يقال : عَرَفنا اللّه َ باللّه ؛ لأنّا إن عَرَفناه بعقولنا فهو عَزَّ و جلَّ واهبها ، و إن عرفناه عَزَّ و جلَّ بأنبيائه و رسله و حججه عليهم السلام فهو عَزَّ و جلَّ باعثهم و مُرسلهم و مُتّخذهم حُجَجا ، و إن عَرَفناه بأنفسنا فهو عَزَّ و جلَّ مُحدِثها، فبه عرفناه . ۲

كلينى، بعد از نقل اين حديث، مى نويسد: معناى فرمايش آن حضرت كه «خدا را به خدا بشناسيد» اين است كه خداوند اشخاص و انوار و جواهر و اعيان را آفريد. اعيان عبارتند از بدنها و جواهر عبارتند از ارواح. خداوند جلّ و عزّ نه به جسمى مى ماند و نه به هيچ يك از ارواح شباهت دارد. هيچ كس را در آفريدن روح حسّاس و درّاك دستور و سببى (دخالتى) نيست. او به تنهايى ارواح و اجسام را آفريد. پس، هر گاه كسى اين دو شباهت ـ شباهت خدا به بدنها و موجودات جسمانى و شباهت به ارواح ـ را نفى كرد، خدا را به خدا شناخته است اما اگر او را به روح يا جسم يا نور همانند سازد، خدا را به خدا نشناخته است.
صدوق، رضوان اللّه عليه، بعد از ذكر احاديث باب «خداوند عزّ و جلّ جز به خود او شناخته نشود»، مى نويسد: سخن درست در اين باره اين است كه گفته شود: ما خدا را به خدا شناختيم؛ زيرا اگر او را با خردهاى خود شناخته باشيم، اين خردها خود عطيه الهى هستند؛ اگر به واسطه پيامبران و فرستادگان و حجتهايش او را شناخته باشيم، اين خداوند عزّ و جلّ است كه آنها را بر انگيخته و فرستاده و به عنوان حجتهاى خويش برگزيده است و اگر به واسطه خود شناسى به شناخت او رسيده باشيم، نفسهاى ما نيز آفريده خدايند. بنا بر اين، [در هر صورت] ما خدا را به خدا شناخته ايم.

1.نقل الصدوق هذا الكلام في كتاب التوحيد في الصفحة ۲۸۸ بإسناده إلى الكلينيّ بتفاوت ، فراجع .

2.التوحيد : ۲۹۰/۱۰ .

صفحه از 295