اصلاح اخلاق خود و از بین بردن رذایل و تقویت صفات نیک بکوشد. در حوزه شناخت خدا، اگر انسان بداند که رازق خداست (رزاقیت)، نه از فقر هراس به خود راه میدهد (ترس فقر) و نه در جمع مال حریص (حرص) و نه در مصرف آن بخیل (بخل)میشود. همچنین به خاطر شکر نعمت، از نافرمانی کردن او نیز خودداری مینماید (تقوا). و اگر بداند که خدا قادر است، وقتی در موضع قدرت قرار گرفت دیگران را میبخشد (عفو) و وقتی در موضع ضعف و نیاز قرار گرفت، بر او تکیه میکند (توکل). و اگر توجه کند که خدا چه عظمتی دارد، خود را برتر از دیگران میبیند (تکبر) و در برابر او گناه نمیکند (تقوا). و اگر بداند که خدا بر همه اعمال و نیات او آگاه است، از او شرم میکند (حیا) و از گناه دست میشوید (تقوا). و نیز اگر به رحمت خدا توجه نماید، غم و اندوه از چهره بر میگیرد (حزن) و ناامید نمیشود (یأس).
و اما در حوزه شناخت خود، اگر بداند که چه ارزش و جایگاهی در نظام هستی دارد، در موضع گناه، خود را به گناه آلوده نمیکند (تقوا) و در موضع بلا بیتاب نمیشود (جزع). و اگر بداند که به لحاظ مادی چه آغاز و انجام پستی دارد، نه دچار خودشگفتی میشود (عجب) و نه دچار خودبزرگ بینی (تکبر).
و اما در حوزه شناخت دنیا، اگر بداند که دنیا ناپایدار است، آرزوهای خود را کوتاه مینماید (طول الامل) و غم دنیا را نمیخورد (حزن) و از سختیهای آن بیتاب نمیشود (جزع). و اگر به زودگذر بودن آن توجه نماید، نسبت به زرق و برق آن بیرغبت (زهد) و نسبت به بلاهای آن بردبار میشود (صبر).
و اما در حوزه شناخت آخرت، اگر باور داشته باشد که آخرت پایدار است، نسبت به دنیا بیرغبت (زهد) و نسبت به آخرت بارغبت میشود و نسبت به مال دنیا حریص نمیشود (حرص). همچنین اگر بداند که حساب و کتابی در آخرت وجود دارد، هنگام وسوسه گناه خویشتنداری میکند (تقوا) و دچار خودشگفتی (عجب) نمیگردد.
و اما در حوزه شناخت مرگ، اگر بداند که روزی از این دنیا خواهد رفت، آرزوهای دنیایی خود را کوتاه میکند، و بر سختیهای دنیا غمگین نمیشود و از آینده آن دچار نگرانی نمیگردد و نسبت به آن راضی خواهد بود.
و بالاخره اگر بداند که هر اقدام مثبت او پیامد مثبت و هر اقدام منفی او پیامد منفی خواهد داشت، به ارزیابی و محاسبه سود و زیان خواهد پرداخت. از این رو، به سمت فضایل اخلاقی گرایش و از رذایل اخلاقی گریزان خواهد شد.