گوشت تو میخورند و پوسیدگی خود را به خاطر آور و این که از دنیا بریده و کوتاه دستى، که این کار تو را به عمل وامیدارد و از آزمندی نسبت به دنیا باز میدارد.۱
اثر سوم، درمان اضطراب مرگ است. نیز شناخت مرگ به عنوان پلی به سوی دنیایی بهتر، موجب کاهش ترس و اضطراب و ایجاد آرامش هنگام مرگ میشود. یکی از دلایلی که سبب ترس از مرگ میشود این است که انسان آن را آن گونه که هست نمیشناسد. از این رو، از آن میترسد. از امام حسن عسکری _ علیه السلام _ نقل شده است که روزی امام هادی _ علیه السلام _ بر بالین یکی از اصحاب خود که بیمار شده بود رفتند. او از ترس مرگ گریه و بیتابی میکرد، امام _ علیه السلام _ علت ترس او را عدم شناخت مرگ بیان کردند و به او فرمودند:
یا عَبْدَ اللَّهِ تَخَافُ مِنَ الْمَوْتِ لِأَنَّک لَا تَعْرِفُهُ.
سپس امام در ادامه تا حدودی مرگ را برای او تصویر کردند و او آرام گرفت و مرگ را پذیرفت و به راحتی چشم بر جهان بست.۲
اثر چهارم، رضامندی است. همچنین شناخت مرگ و تذکر آن انسان را به آنچه هست، راضی میگرداند؛ چرا که یاد مرگ و توجه به اتفاقات سختی که در این مرحله از حیات انسان رخ میدهد، انسان را نسبت به آنچه در زندگی دارد، راضی میکند و اگر انسان نسبت به اندک دنیا راضی شد، زندگی نیز بر او آسان میشود. ۳
5. شناخت آخرت
با توجه به اهمیت و عظمت آخرت، بسیاری از متون دینی در تبیین ویژگیهای آخرت بیان شدهاند تا انسان با شناخت محدودی که از این طریق کسب میکند، در اعمال و
1.. «أَ مَا تَحْزَنُ أَ مَا تَهْتَمُّ أَ مَا تَأْلَمُ قُلْتُ بَلی وَ اللهِ قَالَ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ مِنْكَ فَاذْكُرِ الْمَوْتَ وَ وَحْدَتَكَ فی قَبْرِكَ وَ سَیلَانَ عَینَیكَ عَلی خَدَّیكَ وَ تَقَطُّعَ أَوْصَالِكَ وَ أَكْلَ الدُّودِ مِنْ لَحْمِكَ وَ بَلَاكَ وَ انْقِطَاعَكَ عَنِ الدُّنْیا فَإِنَّ ذَلِكَ یحُثُّكَ عَلی الْعَمَلِ وَ یرْدَعُكَ عَنْ كَثِیرٍ مِنَ الْحِرْصِ عَلی الدُّنْیا» (أمالی الصدوق، ص۳۴۵).
2.. «أَ رَأَیتَک إِذَا اتَّسَخْتَ وَ تَقَذَّرْتَ وَ تَأَذَّیتَ مِنْ کثْرَةِ الْقَذَرِ وَ الْوَسَخِ عَلَیک وَ أَصَابَک قُرُوحٌ وَ جَرَبٌ وَ عَلِمْتَ أَنَّ الْغَسْلَ فی حَمَّامٍ یزِیلُ ذَلِک کلَّهُ؟ أَ مَا تُرِیدُ أَنْ تَدْخُلَهُ فَتَغْسِلَ ذَلِک عَنْک، أَ وَ مَا تَکرَهُ أَنْ لَا تَدْخُلَهُ فیبْقی ذَلِک عَلَیک؟ قَالَ: بَلی یا ابْنَ رَسُولِ اللهِ، قَالَ: فَذَاک الْمَوْتُ هُوَ ذَلِک الْحَمَّامُ، وَ هُوَ آخِرُ مَا بَقِی عَلَیک مِنْ تَمْحِیصِ ذُنُوبِک وَ تَنْقِیتِک مِنْ سَیئَاتِک، فَإِذَا أَنْتَ وَرَدْتَ عَلَیهِ وَ جَاوَزْتَهُ فَقَدْ نَجَوْتَ مِنْ کلِّ غَمٍّ وَ هَمٍّ وَ أَذًی وَ وَصَلْتَ إِلی کلِّ سُرُورٍ وَ فَرَحٍ فَسَکنَ الرَّجُلُ وَ اسْتَسْلَمَ وَ نَشِطَ وَ غَمَّضَ عَینَ نَفْسِهِ وَ مَضی لِسَبِیلِه» (معانی الأخبار، ص۲۹۰).
3.. «الْقَنَاعَةُ مَالٌ لَا ینْفَدُ وَ مَنْ أَکثَرَ مِنْ ذِکرِ الْمَوْتِ رَضِی مِنَ الدُّنْیا بِالْیسِیر؛ قناعت مالی است که پایان نیابد، و آن که یاد مرگ بسیار کند، از دنیا به اندک خشنود شود» (نهج البلاغه، حکمت ۳۴۹).