ثلاث، کتاب وی و یا روایات فراوانی از وی نقل کرده باشد و از طرفی، آن فرد نزد خود شیخ ضعیف یا غیرصحیحالمذهب قلمداد شده باشد، این ناقض قاعده عمومی پیشگفته خواهد بود.
برای مثال شیخطوسی، اسحاقبنعمار را فطحی میداند، در حالی که طریق شیخ به کتابِ اسحاق، ابنابیعمیر است. افزون بر این، صفوان بن یحیی در اسناد بسیاری از اسحاقبنعمار روایت میکند؛۱ در حالی که به تازگی گذشت که این دو فرد از کسی نقل میکنند که ضرورتاً امامی ثقه صحیحالمذهب باشد.
مثال نقض دیگر، عبدالله بن بکیر است که طبق تصریح شیخ در الفهرست و عدةالاصول۲ فطحی است؛ در عین حال صفوانبنیحیی و ابنابیعمیر در بسیاری از اسناد، از وی نقل حدیث میکنند.۳
فراوانی روایات ابنابیعمیر و صفوانبنیحیی از اسحاقبنعمار و عبداللهبنبکیر به حدی است که نمیتوان گفت، مقصود شیخ از کلامش در کتاب عدةالاصول این است که بنای اولیه این مشایخ فقط بر نقل از ثقات صحیحالمذهب است و اگر مواردی خلاف این مطلب بود، استثناست و توانایی نقض این قاعده عمومی را ندارد.
از مجموع آنچه مطرحشده است بهدست میآید که کلام شیخ در عدةالاصول مبنی بر عامیبودن غیاثبنکلّوب، غیرقابل اعتماد است.
نقد کلام علامه شوشتری
محقق شوشتري مينويسد: «و يشهد لعاميته ايضاً عنوان الذهبي له ساکتاً عن مذهبه».۴
چنانچه پيشتر گفتيم، مجموعِ آگاهيهاي موجود در مورد غياث در مصادر اهلسنت، نشانگر اين است که وي در نزد عامّه شناختهشده نبود و سکوت ذهبي در مورد مذهب غياث نيز ناشي از همين امر است.
1.. ر.ک: معجم رجالالحدیث، ج۹، ص۳۹۶ _ ۳۹۸ و ص۴۳۴ _ ۴۳۷.
2.. ر.ک: طوسی، العدة فی اصول الفقه، ج۱، ص۱۵۰؛ الفهرست، ص۳۰۴، ش۴۶۴.
3.. ر.ک: معجم رجالالحدیث، ج۹، ص۳۹۱ _ ۳۹۲، ص۳۰۸ و ۴۳۲ _۴۳۷؛ ج۱۴، ص۴۲۷؛ ج۲۲، ص۲۳۸ _ ۲۳۹ و ۲۸۹ _۲۹۰.
4.. ر.ک: قاموسالرجال، ج۸، ص۳۵۵، رقم۵۸۵۵.