عِمْرَانَ إِذَا صَلَّى لَمْ یَنْفَتِلْ حَتَّى یُلْصِقَ خَدَّهُ الْأَیْمَنَ بِالْأَرْضِ وَ خَدَّهُ الْأَیْسَرَ بِالْأَرْضِ؛ قَالَ وَ قَالَ إِسْحَاقُ رَأَیْتُ مِنْ آبَائِی مَنْ یَصْنَعُ ذَلِکَ قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ یَعْنِی مُوسَى فِی الْحِجْرِ فِی جَوْفِ اللَّیْلِ؛ 1محمدبنسنان از اسحاقبنعمار نقل میکند که گفت: از امامصادق علیه السلام شنیدم که میفرمود: «موسیبنعمران پس از نماز، برنمیخاست مگر اینکه گونه راست و چپ خود را به زمین میچسباند». اسحاق گفت: من برخی از پدران (اجداد) خود را دیدم که این عمل را انجام میدادند. محمد بن سنان گفت: منظور اسحاق از برخی از اجدادش، موسی است که نیمههای شب در حِجر اسماعیل، این کار را میکرد.
مرحوم فیضکاشانی در بیان عبارت آخر گفته:
بیان: «قال» یعنی محمد بن سنان و «قال إسحاق» یعنی إسحاق بن عمار «یعنی موسى» أی موسى الساباطی جد إسحاق؛2بیان: گوینده «قال» اول، محمد بن سنان و گوینده «قال» دوم اسحاق بن عمار و مراد از موسی، موسی ساباطی جدّ اسحاق است.
ظاهر این روایت_ چنانچه مرحوم فیضکاشانی برداشت کرده است_ این است که تفسیر محمد بن سنان مربوط به «آبائی» در کلام اسحاق است؛ پس محمد بن سنان، جدّ اسحاقی که راوی این روایت است را، «موسی ساباطی» معرفی کرده است؛ به عبارت دیگر راوی این روایت، اسحاق نوه «موسی ساباطی» و پسر «عمار بن موسی ساباطی» است.
از سوی دیگر، کلینی و کشی روایت مفصلی نقل کردهاند که طبق آن، طایفه عمّاربنموسی بر فطحیت خود باقی ماندند:
... فَکُلُّ مَنْ دَخَلَ عَلَیْهِ قَطَعَ إِلَّا طَائِفَةَ عَمَّارٍ وَ أَصْحَابَهُ؛3... پس هر که بر موسیبنجعفر علیهما السلام وارد شد به امامت او یقین کرد،4 مگر طایفه عمار و اصحاب وی.
1.تهذیبالأحکام ج۲، ص۱۱۰.
2.. الوافی، ج۸، ص۸۱۸.
3.. الکافی، ج۱، ص۳۵۲ و رجالالکشی، ص۲۸۲.
4.. یا: از عقیدۀ قبلی خود دست برداشت.