روایت: «أنّ الله یبعث لهذه الامة علی رأس کل مأئة سنة من یجدد لها امر دینها۱ » پرداخته است در این روایت، از مجددان مسلمان با عنوان اصلاحگران و احیاگران دینی امت اسلامی یاد شده است. نویسنده در تحلیل فقهالحدیثی روایت مجدد، به یافتن پاسخی مناسب برای پرسشهای ذیل متمرکز شده است: راز تجدید حیات دینی اسلام چیست؟ تجدید حیات دینی چگونه و از طریق چه فرآیندی شکل میگیرد؟ پذیرش تجدید حیات دینی، مستلزم نوعی کاستی در هدایت اسلامی نیست؟ بخش دیگری از مقاله نگاه منبعشناختی به ابوابی همانند «باب ملاحم» و «باب الفتن» دارد که حدیث تجدید در آنها گزارش شده است. از محورهای اصلی مقاله میتوان به: روایت تجدید «...من یجدد لها...» در منابع حدیثی، بازشناسی مفهوم «تجدید» در روایت، آرای خاورشناسان و شارحان اسلامی در تفسیر حدیث تجدید، مجددان امت اسلام همانند عمر بن عبدالعزیز، شافعی و...، تجدید حیات دینی در برخی از کشورهای اسلامی و پیوند مجددان با شافعیسم اشاره کرد.
پتریشا کرونه۲ در مقاله «درنگی در نقل یک روایت سنّی«...و لو کان عبداً حبشیاً»۳ به تحلیل این روایت در بیان عدم اشتراط نژاد و قبیله خاص در انتخاب شخص خلیفه از اصول اندیشه سیاسی فرقه خوارج، پرداخته است. خوارج بر پایه همین اصل، انحصار انتخاب خلیفه از میان قریشیان یا هاشمیان، و همچنین صلاحیت نسلی و تباری را برای شخص خلیفه، قبول نداشتند. محور اصلی مقاله حاضر، بررسی مستند تاریخی و روایی این اصل در نگره سیاسی خوارج است. خوارج در تبیین چرایی الزام اطاعت از خلیفه، بر این باورند که انتخاب مسلمانان به خلافت فرد منتخب، اعتبار میبخشد و در پرتو این انتخاب، مردم باید از دستورات خلیفه اطاعت کنند، هر چند خلیفه بردهای حبشی باشد. تعبیر«برده حبشی» در این تعلیل، کنایه از عدم اشتراط نژاد و قبیله خاص در تبار و دودمان خلیفه است. این نگره خوارج، در درون خود، با نگره نصگرایی اسلامی در مسئله خلافت در تضاد است؛ مستند نصگرایان روایات منقول
1.. سنن ابوداوود، كتاب الملاحم، ج۴، ص۱۵۶.
2.. Patricia Crone.
او پژوهشگر و استاد دانشگاه است. حوزۀ مطالعاتی وی، تاریخ اسلام و مطالعات تطبیقی اسلام، یهود و مسحیت است. از آثار معروف وی میتوان به كتاب Hagarism: The Making of the Islamic Worldاشاره كرد.
3.. BSOAS،Vo۵۷، pp ۵۹- ۶۷.