ويژگى‏هاى سبكى، ساختارى و فكرى كتاب «نقض» - صفحه 362

اين كه شاعرى چون شيخ عطّار نيشابورى در آغاز منظومه منطق الطير، از ترك تعصّبات مذهبى سخن رانده است و به نوعى، آن را مغاير شيوه و سلوك عرفانى مى‏داند، نشان مى‏دهد كه اين نوع اوضاع اسف‏بار تا روزگار او در قرن هفتم هم رواج داشته است و عطّار در پايان مدح خلفاى اسلامى مى‏گويد:
- اى گرفتار تعصب مانده‏دايماً در بغض و در حب مانده‏
- گر تو لاف از عقل و از لب مى‏زنى‏پس چرا دم در تعصّب مى‏زنى.۱
اين هم كه شاعرى چون حكيم سنايى غزنوى در حديقة الحقيقه - مثنوى نامدار خود - از خلفاى اسلامى در كنار پنج تن مقدس عليهم السلام ياد كرده است و هم ابو حنيفه و هم شافعى را ستوده است، نشان از اقدام عملى اين شاعر حكيم در رفع اختلافات مذهبى دارد، كمتر توفيقى به دست آورده است؛ زيرا در همين روزگار سياسى، كتاب‏هاى تندى عليه ارباب و اصحاب مذاهب گوناگون نوشته مى‏شود.

چرا قرن ششم؟

در اين جا سخن اين است كه در مقطع قرن ششم هجرى، چرا شاهد اين نگارش‏هاى متعصّبانه هستيم؟ به نظر مى‏رسد با توجّه به اين كه اتفاقات فرهنگى، دفعتاً و آنى شكل نمى‏گيرند، بتوان دلايلى را برشمرد تا به اين نتيجه رسيد كه چرا در قرن ششم، كتاب‏هاى «بعض» و«نقض» نوشته مى‏شوند؟!
1. نظاميه‏ها و مدارسى مانند آن از قرن پنجم هجرى، سخت در تكاپوى پرورش دانشوران مذهبى هستند كه البته بر اساس تأكيد مؤسّس اين مدارس - خواجه نظام الملك - سختگيرى و تعصّب مذهبى، بخشى از اين آموزش‏ها را تشكيل مى‏دهد.
2. اعمال قدرت بلامنازع خلفاى عبّاسى در ايران از قرن چهارم به بعد، اين ذهنيت را پيش آورده است كه زمينه براى ناديده گرفتن بخشى از باور مسلمانان - شيعيان - فراهم است.

1.منطق الطير، ص ۲۵۳.

صفحه از 378