ويژگى‏هاى سبكى، ساختارى و فكرى كتاب «نقض» - صفحه 360

پيش‏درآمد

طلوع شعر فارسى در ايران، هم‏زمان با روزگارى است كه اُمراى محلّى و ملّى ايران‏زمين به دلايل سياسى و اجتماعى‏و براى تقويت مبانى قدرت خود، به خلافت عبّاسى بغداد گرايش نشان مى‏دهند و در مقابل قدرتِ اندك خاندانى‏كاسب و بازارى مانند صفّاريان كه شجاعانه به مقابله با اين سلطه عربى - سنّى مى‏پردازند، غزنويان با حكومت خود در اجراى منويات و فرمان‏هاى خلفاى ظالم عبّاسى، سنگ تمام مى‏گذارند كه قتل عام شعيان در رى، يكى از نمودهاى آن است.
در چنين شكلى از ساختار قدرت كه در ايران رسم شده است و بهره‏بردارى از گرايش‏هاى مذهبى و اطاعت صرف از خليفه‏اى در بغداد است و جانشين پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله خوانده مى‏شود، شاعران و اديبان - كه دربار و صاحبان قدرت را بهترين محل و كس براى عرضه هنر خود و گذران زندگى مى‏دانستند - ، از همراهى با اين تزويرورزى‏ها چاره‏اى نديدند و اگر اعدام وزير متّهم به تشيّع (حسنك وزير) در ميان بود، همراهى كردند و اگر شاعرى با قدرت حاكم درافتاد و گرايشى در مذهب داشت (ناصرخسرو)، او را از خود دور ساختند.
از سوى ديگر، تفرّق و چنددستگى مذهبى كه از لحظه ارتحال پيامبراكرم صلى اللَّه عليه و آله جامعه اسلامى را فرا گرفت و موجب شد كه بيشتر دقّت و انديشه اصحاب درس و منبر، صرف بيان اختلافات و تحليل آنها و بر شمردن باور خود بر ديگران شود، تقريباً فضايى را پيش مى‏آورد كه انتخاب سره از ناسره، در جستجوى «فرقه ناجيه» براى مردم، دشوار و گاهى ناممكن بود.
با گسترش علوم اسلامى و تأسيس مدرسه‏هاى گوناگون و تربيت نسل علما و اصحاب قيل و قال، جريان اين بيان اختلافات مذهبى و باور خود را برتر شمردن، البته از نَفَس نيفتاد و حتّى فراتر از بحث‏هاى مستدلّ تاريخى و كلامى، به دشنام‏ها و درشت‏گويى‏هايى كشيده شد كه در عرصه شعر و ادب، گونه‏اى هجو و قدح را پيش

صفحه از 378