همچنين مرحوم عبد الجليل ، در جواب نوسنّى كه معجزه را براى على عليه السلام و امامانِ شيعه انكار مىكند مىگويد :
مذهب همه مجبّران عالم اين است كه : در عهد خلافت عمر خطّاب ، به مدينه زلزلهاى با صعوبت پديد آمد و اهل مدينه از خوف آن ، با نفير و فرياد ، پيش عمر آمدند . عمر ، دِرّه برگرفت و از خانه بيرون آمد و به حضور جمهور اصحاب، درّه برآورد و زمين را به هيبت و سهم مىگويد : ساكن شو اگر نه، دمار از تو برآرم ! تا حالى از هيبت عمرى ، زمينِ جماد ، ساكن شد و مردم ايمن شدند . ۱
سپس او خوانندگان را به قضاوت فرا مىخوانَد كه چگونه نوسنّى ، چنين معجزاتى را براى عمر ممكن مىداند ؛ ولى معجزه را از وصىّ بر حقّ رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله نفى مىكند؟!
او در جاى ديگر ، در جواب نوسنّى - كه شيعه را متّهم مىكند به اين كه آنها صورت عايشه را به همراه تصاويرى از ديوها ، بر در و ديوار مىزنند و مىگويند كه او را لعنت كنيد - چنين احتجاج مىكند كه : شيعه ، هيچ وقت اين كارها را نمىكند ؛ بلكه اين كارها ، به مذهب مجبّره شباهت زيادى دارد ؛ چرا كه آنها عقيده دارند كه خداوند متعال ، ديو را به صورت سليمان درآورد و ملك سليمان را به آن ديو سپرد و برخى از ملحدان نيز اين عقيده را از همان مجبّره آموختهاند و مىگويند كه : خداوند ، ديوى را به صورت حضرت مصطفى درآورد و زن پيغمبر را به او داد .
سپس مصنّف ، در پايان تأكيد مىكند كه شيعه اصوليّه ، چنين اعتقادى ندارد و معتقدانِ به اين سخنان را ملحد مىداند .۲
مشابه اين گونه نزاعها از مصنّف و نوسنّى مذكور ، در جاهاى ديگر كتاب نيز آمده است۳ كه به همين مقدار ، بسنده مىشود .
او همچنين در ميان مباحث خود ، گاهى به برخى از عقايد فقهى مجبّران نيز
1.همان ، ص ۳۲۰ .
2.همان ، ص ۹۶ .
3.ر . ك : همان ، ص ۱۹۰ ، ۲۵۶ ، ۲۹۲ - ۲۹۳، ۴۸۳، ۳۹۳، ۴۸۵ و ۵۴۷ .