عمرو بن عبيد نسبت مىدهد .۱ در موضعى ديگر ، ابو الحسن اشعرى شاگرد بو هاشم و داماد بو على جبايى را معتزلى دانسته است۲ و در جايى ، معتزله را از جمله فرقههاى پيرو فقه ابو حنيفه و عدلى مذهب معرفى نموده است .۳
همچنين ايشان در بيان عقايد خاصّ اين فرقه ، در چندين جا به اين مضمون ، اشاره كرده كه : «گويند : همه كفر و معاصى و بدعتها و ضلالتها ، به قضا و قدر خداى تعالى باشد» .۴
يا در جاى ديگر ، در جواب اين گفته نوسنّى كه مىگويد : «مجبّره را با معتزله در امامت موافقت است» مىگويد : «معتزله ، على را بر بو بكر و عمر تفضيل دهند در علم و سبقت ، خلاف مذهب خواجه» .۵
و در جاى ديگر ، در جواب نوسنّى كه گفته : «شيعه با معتزله موافقت كردهاند و صفات خداى را انكار كردهاند و او را خالقِ لم يزلى و رازقِ لم يزلى و سميع و بصيرِ لم يزلى و متكلّمِ لم يزلى و مريدِ لم يزلى نگويند و گويند : سميع و بصير است به معنى عالم و قادر ، و علم و قدرت را خود منكر باشند و گويند : مريد افعال خويشتن است نه مريد افعال ما ، و بيناست به شرط وجود مرئيّات ، و سميع است به شرط وجود مسموعات و هم چنين . و متكلّم است يعنى خالق كلام است و رازق آنگه بود كه رزق آفريند و مدرِك آنگه بود كه مدرَك آفريند . و مذهب اهل حق، آن است كه او هميشه بر صفات كمال بود ، هميشه خالق و رازق و عالم و متكلّم و قادر و غنى و سميع و بصير بود ...» گفته است : «اگر شيعه با اين عقيده معتزله موافق است ، از سوى عقل و نظر است ، نه با همه عقايد آن فرقه ... » .
او سپس به بيان عقيده شيعه در خصوص صفات خدا به صورت مبسوط
1.همان ، ص ۲۶ .
2.همان ، ص ۱۸۸ .
3.ر.ك: همان ، ص ۱۰۵ و ۴۵۷ - ۴۵۸ .
4.ر.ك: همان ، ص ۶۵ ، ۴۳۱ ، ۴۹۶ ، ۵۰۶ و ۵۵۰ .
5.همان ، ص ۲۵۴ .