شبهتى افتد در شرعيات، حلّ آن بكند ... .۱
در ادامه، اسامى امامان دوازدهگانه را مىنويسد و امام مهدى را آخرين امام و امام عصر معرفى مىكند و سپس در فصلى خاص، تاريخ اسماعيليان اعم از فاطميان، قرامطه، نزاريان و... را توضيح مىدهد و معتقد است كه نه تنها اماميان در پيدايش مذهب باطنى نقشى نداشتند، بلكه اين جبرگراها و هممسلكهاى خواجه نوسنّى بودند كه آيين ملاحده باطنگرا را پديد آوردند و بنيانگذاران اسماعيليه يعنى افرادى چون «ميمون قداح» و «محمّد دندان» و «بو زكريا» از اواخر قرن دوم و در طول قرن سوم در مناطق سنّيان جبرگراى مشبّهه، آغاز تبليغ نمودند و پيروانى جمع كردند و در مناطق شيعهنشين، نه توان تبليغ داشتند، نه توانستند پيروانى جذب كنند:
آنگه ... اتفاقشان بر اين افتاد كه محمّد دندان - عليه اللعنة - ... به اصفهان و ولايت همدان و كره و نهاوند و هروگرد كه همه مشبّهه بودند ...قرار گرفت ....آنگه ميمون بن سالم القدّاح - عليه اللعنة - گفت: من به ولايت مغرب شوم ... كه ايشان را به الحاد ميلى باشد... بو زكرياى عيالانه را گفتند: تو را به جانب لرستان و حدود خوزستان بايد رفتن كه ولايت خوارج است ...اين سه ملعون را منزول و دعوت و نشست، نه به قم بود و نه به قاشان و نه به آوه و نه به رى و نه به ورامين و نه به سبزوار و نه به سارى و بلاد مازندران تا هيچ شبهت بنماند در مذهب و قرار و قاعدت ايشان.۲
واقعيت اين است كه دوره شكلگيرى اسماعيليه، مبهم و تاريك است۳ و مىتوان ادّعا كرد برخى گزارشهاى تاريخى، سخن عبد الجليل رازى در چگونگى پيدايش اسماعيليه را تأييد نمىكنند؛ امّا منابع ديگرى هم چون تبصرة العوام نيز وجود دارد كه در زمانى نزديك به زمان عبد الجليل رازى و از سوى «سيّد مرتضى بن داعى حسنى
1.همان، ص ۲۶ - ۲۷.
2.همان، ص ۳۰۶ - ۳۰۹. نيز، ر.ك: رسائل، ص۱۰۹؛ تثبيت دلائل النبوّة، ج ۲، ص ۶۰۵؛ الفرق بين الفرق، ص ۲۶۶.
3.ر.ك: تاريخ و عقايد اسماعيليه، ص ۱۰۹.